3 Stars

بیگانه در شهر

ارسال شده در تاریخ : 17 اردیبهشت 1399 | شماره ثبت : H949875



من
در این شهر بیگانه ام
دلم می گیرد
از این شهر شلوغ
در احاطه نیرنگ و دروغ
من می ترسم
از این کهولت بی بلوغ
ازسنگینی بار کودکان کار
من می ترسم
از این سر نوشت شوم و سیاه
دستهای کوچکش
بوی باروت میدهد
پسرک گل فروش سر چهار راه
************************
دیدم
در این خیابان
پیر مردی مهاجر
در تملک سطل زباله منزجر
در نیمه یک شب سرد
در جدال سگی ولگرد
در ترحم یک نگاه
به باد می داد
ذره ذره غرورش را
وجوانان اعتیاد
در استیصال بیداری و بیداد
مفلوک و خاموش
خموده و مدهوش
سر به گریبان برده همیشه
در نعشه مرفین
در توهم شیشه
ودیدم من
در اینجا
یک زن
هفت قلم
بزک کرده خویشتن
شوخ چشم و ساده
در هجوم اشارت انگشتان عابرین پیاده
در دلش
زخم هزاران درد
به التیام
محبت گدایی می کرد
*****************
من میترسم
از این ترقی خام
از این تجدد بد فرجام
از این ترسهای ناتمام

شاعر از شما تقاضای نقد دارد

تعداد آرا : 5 | مجموع امتیاز : 4 از 5
ارسال ایمیل
کاربرانی که این شعر را خواندند
این شعر را 71 نفر 158 بار خواندند
امیر عاجلو (17 /02/ 1399)   | علی معصومی (17 /02/ 1399)   | علی روح افزا (17 /02/ 1399)   | ابوالحسن انصاری (الف. رها) (17 /02/ 1399)   | مسلم روانان مهر (18 /02/ 1399)   | ایمان اسماعیلی (18 /02/ 1399)   | خسرو فیضی (18 /02/ 1399)   | عباس ذوالفقاری (18 /02/ 1399)   |

رای برای این شعر
امیر عاجلو (17 /02/ 1399)  علی معصومی (17 /02/ 1399)  علی روح افزا (17 /02/ 1399)  ابوالحسن انصاری (الف. رها) (17 /02/ 1399)  ایمان اسماعیلی (18 /02/ 1399)  خسرو فیضی (18 /02/ 1399)  
تعداد آرا :6


نظر 7

  • امیر عاجلو   17 اردیبهشت 1399 21:30

    rose rose rose rose rose

  • علی معصومی   17 اردیبهشت 1399 21:42

    درود ها ارجمند
    ☆☆☆☆☆
    rose rose rose

  • علی روح افزا   17 اردیبهشت 1399 22:31

    درود بر شما.......... rose rose

  • ابوالحسن انصاری (الف. رها)   17 اردیبهشت 1399 22:46

    درود بر شما rose rose rose

  • ایمان اسماعیلی   18 اردیبهشت 1399 11:31

    درود بر شما برادر عزیز
    بسیار زیبا و دلنشین rose

  • خسرو فیضی   18 اردیبهشت 1399 13:11

    . درودها نثارتان باد rose
    . سروده های در بدری ها را
    . در کوچه های گرد گرفته
    . در شاهراه ها و خیابان ها
    . برای که میسرایی ؟؟
    . زنان نجیب طفلان گرسنه دارند
    . تو به رنگ ماتیک شان می نگری big grin
    . جوانان آواره و بیکاره سال ها در دانشگاه با رویای یک زندگی
    . زندگی کرده اند . . تا در اندوه و چنگال بی کاری . . افیون را انتخاب کردند
    . تا تو برایشان شعر بگویی big grin
    . کودکان کار که دیگر مشهور تر از بزرگان شهرند big grin
    . نیازی به شعرهای تو ندارند crying crying
    . استاد والانگر . . ای بزرگ انسانی که تجسم انسانیت هستی . عواطف انسانی شما را می ستایم rose
    . چه می توان کرد ؟؟؟ crying crying
    . ممنون گرامی rose
    . rose rose applause applause rose rose

  • عباس ذوالفقاری   18 اردیبهشت 1399 21:41

    سلام.....نوشتن از درد جامعه اصلیترین وظیفه هنر است و باید به شما چند افرین نثار کرد

تنها اعضا میتوانند نظر بدهند.

سریال خاتون قسمت6
سریال خاتون قسمت 6
تبلیغات فرهنگی
تو را به هیچ زبانی
بازدید ویژه
ورود به بخش اعضا

تولد اعضا