3 Stars

چند شقه مرگ

ارسال شده در تاریخ : 14 شهریور 1395 | شماره ثبت : H943934

وقتی نبض صبح را
شقه شقه
کنار بسترمان فریاد بریدیم،
مرک را شیون کردیم
برای چندمین بار
گفتیم:روز بعد میبینمت،
بوی سوختگی آزارمان نداد
عادت کردیم به
تملق و..زندگی
و...عشق
مخمان را مختل کرد
به سادگی خودمان
تجاوز کردیم
از حریم خود به حریم دل
تحریم کردیم شعر را
و شعار دادیم:
"دوستت دارم بهار"
دلم را می سوزانم برای خودم و
آدمها
که گذاشتیم بهار برود
و گفتیم:
"سال بعد می بیینمت"

شاعر از شما تقاضای نقد دارد

تعداد آرا : 1 | مجموع امتیاز : 2 از 5
ارسال ایمیل
کاربرانی که این شعر را خواندند
این شعر را 268 نفر 397 بار خواندند
عظیم صوفی (26 /06/ 1395)   | مهدی صادقی مود (31 /06/ 1395)   | قاسم پیرنظر (29 /08/ 1395)   | فاطمه اکرمی (03 /10/ 1395)   | محمد مولوی (09 /04/ 1399)   |

رای برای این شعر
مهدی صادقی مود (31 /06/ 1395)  
تعداد آرا :1


نظر 2

  • مهدی صادقی مود   31 شهریور 1395 17:41

    applause applause applause
    درود جناب صوفی گرامی
    بسیار زیبا بود
    rose

  • فاطمه اکرمی   03 دی 1395 20:30

    سلام و درود
    زیبا و دلنشین بود
    نویسا باشید
    و همیشگی شاعرانه باد
    لحظه هایتان rose rose rose rose rose rose

    گاهی بهار دوست ندارد بماند
    چراکه حس پاییزیش را میخواهد از ما پنهان کند
    در خفا پاییز و زمستان را تجربه میکند
    نه پیش چشم ما rose rose rose rose

تنها اعضا میتوانند نظر بدهند.

سریال خاتون قسمت6
سریال خاتون قسمت 6
تبلیغات فرهنگی
تو را به هیچ زبانی
بازدید ویژه
ورود به بخش اعضا

تولد اعضا