بسمه اللطیف
در تغزل
با حکایات لب خاموشت
آمدی تا ببرم از هوشت
می نوازد دل بیمار مرا
ناز چشمان خوش و مدهوشت
بی صدا نبض گلویت افشاء
می کند راز خروش و جوشت
بوسه چون زد لب پرنجوایم
بر تن لاله سرخ گوشت
می کنی روی به من تا بنهم
لب خود را به لبان نوشت
می فشاری تو مرا بر سینه
در دل معجزه آغوشت
در دل حادثه فتح بهشت
می گشایی یقه تن پوشت
مهدی اینک تو ببین در دل شب
شده دلدار تو همآغوشت
بازی عشقچنین شد آغاز
با حکایات لب خاموشت
مهدی رستگاری
بیستم تیرماه سال یکهزار و چهارصد خورشیدی
یازدهم ژوئیه سال ۲۰۲۱ میلادی
دفتر شعر روزگاران
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 7
امیر عاجلو 21 تیر 1400 14:14
مهدی رستگاری 26 تیر 1400 13:02
سلام و درود و سپاس بیکران جناب عاجلوی عزیز
کاویان هایل مقدم 22 تیر 1400 08:19
چه جزئی نگاری و زیباپردازی ظریفی در این چامه سرازیر است
احسنت بر شما
مهدی رستگاری 26 تیر 1400 13:03
سلام و درود و سپاس بیکران جناب هایل عزیز. زیبانگرید بزرگوار
رضا کاظمی اردبیلی 22 تیر 1400 12:35
درود بر شما عالی بود
مهدی رستگاری 26 تیر 1400 13:03
سلام و درود و سپاس بیکران جناب کاظمی عزیز
مهدی رستگاری 28 بهمن 1400 11:00
خوانش شاعر از این شعر را همچنین می توانید در این پیوند گوش کنید:
https://castbox.fm/episode/The-love-play-%D8%A8%D8%A7%D8%B2%DB%8C-%D8%B9%D8%B4%D9%82-(%D8%BA%D8%B2%D9%84)-id4788121-id468907782