بسمه العزیز
در وصف دوری
دوری دوست بدانید که دردی کم نیست
داغ سردی است که در عمر بر آن مرهم نیست
شب شد و قصه آشفتگی من در عشق
هیچ مبهم تر از آن سلسله در هم نیست
شمع می سوخت و در شعله آن دیدم که
بی شباهت به دل شعله ور آدم نیست
سوز عشق آمد و دل سوخت در این سینه چو شمع
شعله شد اشک؛ خود این معجزه ای از غم نیست؟
بنگرید از دل آتش به درآمد این آب
این گدازه که به چهره است روان، شبنم نیست
نه مجالی است به آهی و نه رغبت به سخن
غم او هست؛ ولی در غم او همدم نیست
حفظ کن راز دلت را به متانت مهدی
که در این جمع پریشان به تو کس محرم نیست
#مهدی_رستگاری
پنجم مرداد سال یکهزار و چهارصد خورشیدی
بیست و هفتم ژوئیه سال ۲۰۲۱ میلادی
(به بهانه حضور در شب بداهه سرایی کلاسیک گروه ادبی «ادیبانه» در پیام رسان تلگرام)
دفتر شعر روزگاران
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 4
امیر عاجلو 08 امرداد 1400 10:32
درود بر شما
مهدی رستگاری 10 امرداد 1400 18:31
سلام و درود و سپاس بیکران جناب عاجلوی عزیز
کاویان هایل مقدم 09 امرداد 1400 08:59
باری سالهاست به این اندوه دچاریم
همینگونه است حس و حال عزیز در غربت داشته
مهدی رستگاری 10 امرداد 1400 18:32
سلام و درود و سپاس بیکران جناب هایل بزرگوار