بسمه العزیز
سودای عشق
چندی است سوی من تو نگاهی نمی کنی
یادی ز من به سالی و ماهی نمی کنی
جان را که دور مانده بسی روز و شب ز تو
مهمان چشم مست سیاهی نمی کنی
سودای ناله دل من را شنیده ای
لب را چرا تو باز به آهی نمی کنی
در حسرت لبان تو ماندیم سنگدل
یک بوسه هم ز دور تو راهی نمی کنی
سودای عشق تو دل من را تباه کرد
قصد محبتی به تباهی نمی کنی
هر لحظه ای به یاد تو جان می دهم ولی
تو هیچ یاد گاه به گاهی نمی کنی
در چاه غم فتاده ام و تو توجهی
از رحم بر فتاده به چاهی نمی کنی
گویا که رفته ای؛ نشنیدی و عشق را
با قلب خود قبول و گواهی نمی کنی
رفت آن شهاب مهدی و در آسمان شب
تو میل بر ستاره و ماهی نمی کن
مهدی رستگاری
شامگاه بیست و چهارم تیر ماه سال یکهزار و چهارصد خورشیدی
پانزدهم ژوئیه سال ۲۰۲۱ میلادی
دفتر شعر روزگاران
۱۰۴
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 4
امیر عاجلو 23 آبان 1400 22:35
درود بزرگوار ا
خسرو فیضی 24 آبان 1400 10:51
. با درودم نیک
. استاد ارجمند . چرا به صفحه دوستان و همکاران ادبی خود نمیروید؟
. چرا نظرات ارزشمند خود را از آنان دریغ می کنید ؟؟
. دوستان در پاسخ لاجرم به صفحه شما خواهند آمد
. و بدین طریق تبادل اندیشه ها و افکار گوناگون
. باعث رُشد و شکوفای غنچه های لب به خنده باز نکرده دانش و
. آگاهی هایمان خواهد شد ، اینک فضای سایت زمستان است !!!
. بیایید با یکدیگر (( فلک را سقف بشکافیم و طرحی نو در اندازیم ))
. و فضای سایت را بهاری بسازیم . و ما در انتظار نظرات دوستان
. خواهیم بود
. ایام بکامتان موفق و پیروز باشید
خسرو فیضی 25 آبان 1400 12:38
. با درودم نیک
. استاد ارجمند تصور می کنید درج شعر پایان فعالیت
. جنابعالی در سایت هست ؟؟
. نظرات ارزشمند خود را از دوستان دریغ نکنید
. و بدیعی ست در انتظار نظرات دوستان باشید
. و بدین گونه فضای دوستانه ای خواهیم داشت . .
ابوالحسن انصاری (الف. رها) 25 آبان 1400 23:45