بسمه اللطیف
شعر مهرانگیز
شب است و باز من از واژه و از شعر لبریزم
چراغ شعر را باید کجا در شب بیاویزم
بهار بی خزان شوق و امیدم فرومانده
به درد و سوز سرمای زمستانی پاییزم
ز چشمم اشک سردی می چکد در این شب دوری
بیا دلدار من تا از غم و اندوه برخیزم
سکوتم می برد تا اوج در آفاق اندیشه
مرا که شاهد و مجذوب پرواز شباویزم
در این پرواز بر مهدی بباران ابر یادت تا
به موج خاطرات خوب و شیرینم در آمیزم
جوانه می زند نام تو از کل وجود من
در آن لحظه که می خوانی تو شعر مهرانگیزم
#مهدی_رستگاری
بیست و ششم فروردین سال یکهزار و چهارصد و دو خورشیدی
پانزدهم آوریل ۲۰۲۳ میلادی
دفتر شعر روزگاران
۸۲۸
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 2
امیر عاجلو 27 فروردین 1402 11:12
سلام ودرود
مهدی رستگاری 27 فروردین 1402 14:07
درود و سپاس