آمد آخر مگر ببیند باز
حسِ دیوانه ی درونم را
هر چه چرخید و زیر و بالا کرد
کرد پیدا مگر جنونم را؟
چه رَصَد ها شد و چه ها دیدند
قومِ مذهب گرای، پنهانی
ها !! بیاد آمد و هنر باشد
کام دل را ز هیچ بستانی
بی خیالِ تمامِ این عالم
کارِ دل را به عشق بسپردم
آخر خط رسیده و دیدم
چه رکب ها ز عقلِ دون خوردم
دل بریدم ز عقل خیر اندیش
دل دو دستی به عشق بخشیدم
حالِ دل خوبِ خوبِ خوب، آری
عجبا! دل چه شادمان دیدم
تا زمین باشد و زمان باشد
کارِ دل بر مدارِ آزادی ست
عشق بازی شعار دل باشد
بهترین حرفِ روزِ آبادی ست!
تعداد آرا : 3 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 4
امیر عاجلو 27 تیر 1399 21:59
.مانا باشید و شاعر
کرم عرب عامری 28 تیر 1399 14:53
درودها گرامی
ابراهیم حاج محمدی 28 تیر 1399 20:45
درود. عالی است
رضا زمانیان قوژدی 29 تیر 1399 13:17
درودها استاد عزیزم
اندیشمندانه و حکیمانه مثل همۀ آثار زیبایتان.
مانا باشید