نـدیــدم جــــز رَهِ احمــــد(ص)خـــدا را راهِ بهتـــر را
حکـــیمـان اهـلِ ایمــانند و می خــواننـد دفتـــر را
اگر در حسرتِ عشقی، به تحقیق این سخن گویم
به اسلام آی و خوش بنگــر، زِ عشق آئین برتر را
حــریصِ تشنه ی زر را، بگــو این نکتــه می دانـم
مگــر خاکـت به چشم آید ، نبینی بعـد از آن زَر را
چه می خوانی حدیثِ عاشقی ای سالکِ عارف؟
نمی بینی مگر خـودخـواهِ بی دین، مـردمِ کَـر را؟!
به خون غلطیده بانگی زد، که تو از خواب برخیزی
شنـو از من، بگیــر از بستر غفلــت دگـــر ســر را
خَـــزَف گـــوهر به زیـرِ آورد و پنهـــان زیـــرِ پا دارد
الا ای صیــرفی بـر خیـــز و بالا بر تو گـوهــر را
بر آن خودبینِ که جز خود کس نمی بیند در این گیتی
بــزن گلبــانگ بـیــــداری، بخـــوان اللهُ اکبـــــر را
به چنگ و دف سحر دیدم سرودم شاد می خواند
نگــارم بـا صــدای خــوش بـه رقص آورده دلبــر را
تـو آن پـرورده ی عشقی، ز خـوانِ پـاکِ مسعودم
مبـــر طـارق زِ یـادِ خـــود، شکــوهِ شــامِ آخــر را
سحرگاه 17بهمن 1391
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 3 از 5
نقد 1
طارق خراسانی 22 آبان 1394 09:17
با سلام و هزاران درود بر شاعران فرهیخته و یاران همراه وبسایت معظم شعر ایران
تصدق تان
بنده دو روز به تهران آمدم و فردا دوباره عازم شهرستان هستم و همانگونه قبلا عرض کرده ام منطقه فاقد نت می باشد.
در این دو روز هم که تهران هستم و یک روزش گذشته مرتب درگیر کارهای عقب افتاده هستم.
لذا بدینوسیله از همه ی عزیزانم بخاطر حضور پر مهرشان تشکر می کنم .
در پناه رب العالمین شاد زی..............................................................