3 Stars

این آه، راهِ خانه ی دلبر گرفته است

ارسال شده در تاریخ : 21 اسفند 1401 | شماره ثبت : H9424160

دیگر دلم ز هرچه ستمگر گرفته است
این آه، راهِ خانه ی دلبر گرفته است

دیدم بَری ز بَربَر و فرهنگِ بَربَری
سبقت ز قوم ظالمِ بَربَر گرفته است!

این قوم را چه می گذرد روز داوری
آنجا که راه بر همه داور گرفته است؟

زاغ و زغن در اوج و در این مُلک، مرغِ عشق
دل از سرا بریده و زان پَر گرفته است

دانم که عاقبت تر و خشک آورد به کام
این شعله ای که در دلِ ما، دَر گرفته است

خونِ رَزان حرام و حلال است خونِ خلق
مفتی کدام را دو سه ساغر گرفته است؟

دستارِ دزد را به سر انگشت می بَرد
دستی که تاجِ پادشه از سَر گرفته است

مردی گرفته تیر و کمان غزل به دست
بر هر چه غم ، نشانه کمانگر گرفته است.

13 مهر 138‪6

پ. ن
این غزل را حدود پانزده سال پیش سروده و آن را گم کرده بودم چند روز پیش جستمش.
سال 86 برای من و خانواده ام سال بدی بود بسیار بد، گروهی ناجوانمرد آن هم از نزدیکترین افراد، به ما خیانت مالی کرده بودند.
به سراغ فردی روحانی نما رفتم که شاگردان بسیاری داشت و احدی از شاگردانش مسلح بود.
این فرد را یک سالی بود می شناختم و هرگاه به منزل وی می رفتم چنان استقبالی از من و عیال میکرد که در وصف نمی گنجد چون هرگاه به منزل وی می رفتیم با خود مقداری گوشت و ماهی و میوه به رسم هَدیَّت می بردیم.
به یاد دارم مقداری کتاب به ایشان هدیه شده بود و از من خواست آن ها را از ایشان خریداری کنم و خریدم.
با خود گفتم خدمت ایشان بروم شاید فرجی حاصل شود.
وقتی با عیال خدمت وی رسیدیم و از مبلغ کلان ماجرا باخبر شد گفت شکوائیه ای نوشته و هر دو امضاء کنید، ما هم با خوشحالی تمام شکواییه را نوشته و چون در آن کار تجاری حدود 14 میلیارد تومان مالیات دولت پرداخت نشده بود، دست جناب روحانی نما برای یک مانور آنچنانی باز بود.
سه گروه بودند خریدار و فروشنده و کسی که از کشور دارای آن کالا مطلع بود، یکی از اعضای فروشنده فرزند دوست خانوادگی ما بود و می دانستم بسیار ترسوست و با گرفتن او همه چیز لو خواهد رفت و ما هم به حقوق حقه ی خود خواهیم رسید .
چند روزی گذشت که عموی آن فرد ترسو مضطرب به من زنگ زد و چون به شدت از وی ناراحت بودم گوشی را قطع کردم.
غافل از آنکه روحانی نما آن شاگرد مسلح خود را مأمور کرده بود که فرد ترسو را غیر قانونی بازداشت تا از او اخاذی کند و در این امر نیز موفق عمل کرده و مبلغی از وی گرفته و رهایش کرده بود.
چند روزی گذشت، وقتی درب خانه ی آن روحانی نما را زدم دیدم درب را باز کرد و دست خود را مانند صلیب بر دو ستون کلاف درب گرفته و مانع از ورود بنده به منزلش شد.
آنجا بود که تازه دانستم آن فرد چه شارلاتانی بوده!
همینکه به منزل رسیدم غزل فوق را گفتم.
جالب اینکه حدود 15 سال پیش "جان آگاهم یا پیر درون " عمامه پرانی را در این اثر پیش بینی کرده بود.
این رباعی را در همان دوران سروده و در "کتاب چشم سوم" که برای نشر آماده میشد گنجانده و بخش کتاب ارشاد آن را نیز تایید کرد :

یک نکته بگویمت به گفتار تمام
تا پخته شوی و گرنه می مانی خام

با سگ بنشین ولی بپرهیز ای دوست
از آنکه به نام دین خورد نانِ حرام

شاعر از شما تقاضای نقد دارد

تعداد آرا : 3 | مجموع امتیاز : 4 از 5
ارسال ایمیل
کاربرانی که این شعر را خواندند
این شعر را 62 نفر 131 بار خواندند
امیر عاجلو (22 /12/ 1401)   | علی معصومی (22 /12/ 1401)   | پروانه آجورلو (22 /12/ 1401)   | سعید آریا (23 /12/ 1401)   | کتایون رها (23 /12/ 1401)   | اسماعیل سهامی (25 /12/ 1401)   | طارق خراسانی (25 /12/ 1401)   |

رای برای این شعر
امیر عاجلو (22 /12/ 1401)  علی معصومی (22 /12/ 1401)  سعید آریا (23 /12/ 1401)  کتایون رها (23 /12/ 1401)  
تعداد آرا :4


نظر 8

  • امیر عاجلو   22 اسفند 1401 19:02

    rose rose rose rose rose

    • طارق خراسانی   25 اسفند 1401 20:14

      سلام بر گهر مرد وبسایت شعر ایران

      سپاس از مهر حضورتان

      در پناه خدا rose

  • علی معصومی   22 اسفند 1401 20:44

    درودها بر شما
    حضرت استاد طارق خراسانی نازنین
    ♡♡♡
    سردده زیبا و
    وی نویس ات خواندی است
    applause applause rose rose applause applause

    • طارق خراسانی   25 اسفند 1401 20:15

      سلام حضرت دوست

      سپاس از مهر نگاهتان


      در پناه خدا rose

  • کتایون رها   23 اسفند 1401 10:50

    دیدم بَری ز بَربَر و فرهنگِ بَربَری
    سبقت ز قوم ظالمِ بَربَر گرفته است!

    چگونه باید این شاهکار سروده را توصیف کرد؟؟ آنجا که می گوید:

    خونِ رَزان حرام و حلال است خونِ خلق
    مفتی کدام را دو سه ساغر گرفته است؟

    صمیمانه ترین سلامم را پذیرا باش rose rose
    بسیار نغز و موزون و سرشار احساس rose
    آنچه در بعداز سروده نوشته اید . . چنگ بر دل ها میزند big grin
    بزرگ شاعر خراسانی که از تبار حکیم توس هستی
    ببخش و نادیده بگیر این افتادگان در بحر بیچارگی و گدایی را
    که تو میمانی و جاودانه هستی rose rose rose

    • طارق خراسانی   25 اسفند 1401 20:13

      سلام و درود

      سپاس بی حد از لطف و محبت شما بزرگوار


      در پناه خدا rose

  • اسماعیل سهامی   25 اسفند 1401 13:30

    عرض سلام و احترام خدمت استاد بزرگوار.
    واقعا زیبا و به جا بود .
    آرزوی موفقیت و سلامتی برای شما و خانواده محترم دارم

    • طارق خراسانی   25 اسفند 1401 20:16

      سلام و درود

      سپاس از لطف و محبت شما
      سلامتی حضرتعالی را از درگاه خداوند سبحان مسئلت می نمایم.


      در پناه خدا rose

تنها اعضا میتوانند نظر بدهند.

سریال خاتون قسمت6
سریال خاتون قسمت 6
تبلیغات فرهنگی
تو را به هیچ زبانی
بازدید ویژه
ورود به بخش اعضا

تولد اعضا