گفتی که به لب میزنی آن آبِ روان را
دیری ست که افروخته ای آذرِ جان را
می سوزم و اِنگار برای تو مهم نیست
باید که بمیرم...، بزنی بوسه لبان را؟!
در کُنج دلت سیصد و سی سـال بمانم
شاید به تو ثابت کنم این عشق نهان را
بر آنکه حسود است، بپا خاسته ام من
تا مُهر زند زودتر آن چاکِ دهان را
نام تو به هر گوش رسیده، خبر آورد
باید که خریدار شدن، گوهر کان را
با عشق تو من پیر شـوم؟ ماه تر از ماه
کی می کند احساس، دلم طی زمان را؟
این بارِ غمَ ت را ببرم خانه به خانه
تا خلق ببینند چنین بارِ گران را
از بوس و شِکرخندِ دهانت خبری نیست
حالا چه شود قند دهی خلقِ جهان را ؟
25آذر 1392
تعداد آرا : 3 | مجموع امتیاز : 5 از 5
نظر 9
حسن کریمی 13 شهریور 1395 00:50
غزل نغز وشیوائی سرودید جناب خراسانی درود بر شما
طارق خراسانی 13 شهریور 1395 22:56
سلام و درود بر استاد گرامی
سپاس از حضور مشوقانه ی حضرتعالی
در پناه خدا.....................................................................................
حمیدرضا عبدلی 13 شهریور 1395 07:53
با سلام استاد خراسانی بسیار زیبا
طارق خراسانی 13 شهریور 1395 22:58
سلام و درود بر جناب عبدلی عزیز و گرانمهر
تصدق شما
سپاس از لطف همیشگی آن حضرت
در پناه خدا.....................................................................
بهناز علیزاده 13 شهریور 1395 15:02
درود بر شما استاد
طارق خراسانی 13 شهریور 1395 22:59
سلام و درود بر خانم علیزاده گرامی
سپاس از حضور سبزتان
در پناه خدا ............................................................................
محمد جوکار 13 شهریور 1395 23:35
"گفتی که به لب میزنی آن آبِ روان را"
همواره طلب می کنی آن گوهر جان را
" می سوزم و اِنگار برای تو مهم نیست"
وقتی که فدا میکنمت این سر و جان را
" نام تو به هر گوش رسیده، خبر آورد"
باید که غنیمت شمریم لعبتکان را
" از بوس و شِکرخندِ دهانت خبری نیست"
پس مست شویم نغمه ی آواز بنان را
" این بارِ غمَ ت را ببرم خانه به خانه "
افطار کنم با لب تو این رمضان را
ابناء بشر شیفته ی چشم تو گشتند
من سجده کنم کعبۀ صاحب نظران را.... بداهه
================
درودت باد استاد خراسانی عزیز
و آفرین بر قلم زیبا و کلام نغزتان
طارق خراسانی 13 شهریور 1395 23:56
سلام بر حضرت استاد جوکار
چه کرده اید استاد!!
این بیت را که از حضرتعالی ست به غزل اضافه می کنم
صاحبنظران سجده به چشمان تو دارند
من سجده کنم کعبۀ صاحب نظران را
اله یار خادمیان 14 شهریور 1395 07:04
سلام و درود استادم قند مکرر بود گل محبتت خرم