بوسهای گربدهی جان بهعوض خواهم داد
مشگل اینجاست فقط بوسه منطولانیست
-----
هرچهگفتم زوفا خندهکنان میرقصید
من دیوانه چرا سفره دل وا کردم
------
عاشقی هست گناهی که نصیبم شدهاست
حیف وافسوس کسی بادلم همراه نشد
----
داغ ان بوسه گرمی که زدی وقت وداع
تادل خاک بدان برلب من می ماند
----
روزگاری دلخوشیمبود یارمگشتهاست
حال فهمیدم سرابی بوددریادیدمش
----
بازیادخاطراتت خواب ازچشمم ربود
کاش تنها جانبی ارزش زمن می خواستی
--‐
خودت گفتی که عشقم رازقلبت کردهای بیرون
دلیلش چیست شعرمرافقط باگریه میخوانی
----
قصه پند پدر سابقهاش طولانیست
هرکسی گوش نکرده توببین باخته است
---
رسیدشب یلدا ولیندارم شوق
کهدورسفره ماجایتان چه خالیاست
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 2
امیر عاجلو 27 اردیبهشت 1402 09:02
!درود
سعید نادمی 10 امرداد 1402 09:44
درود بر شما
زیبا سرودید .