قلم به دست کسی جلوه کرد که دانا بود
چو کشتی که شناور به روی دریا بود
تمام عزت انسان به فهم و بینش او
نگه نما و ببین تکیه بر ثریا بود
خدا ز رحمت خویش آفرید کمال و جمال
نه تکیه کرد به ثریا به سایه طوبی بود
کسی ک میطلبد ز حضرت دوست
مسیر و مقصد او عرش اعلی بود
اگر طلب ننمود کی شود فقیر و ضعیف
نکرد تکیه به دنیا نه مست و گمراه بود
ز گنج و رحمت او چیزی کم نشود
مبادرت نکند چو شکیبا بود
حذر کسی نکند دل به یکتا داد
که ره روشن و معبود هویدا بود
ز اه و ناله ناظم کسی نمی داند
که دل سپرده به دریا نهان و تنها بود.
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 4
امیر عاجلو 12 اسفند 1399 22:12
درود بر شما
حسین خیراندیش 24 اسفند 1399 23:08
کاویان هایل مقدم 14 اسفند 1399 23:43
حسین خیراندیش 24 اسفند 1399 23:08