دل داده ام پای تماشایت بسوزم
بگذار پای قد و بالایت بسوزم
احساس من از عشق دارد می گریزد
تا کی عزیزم در تمنایت بسوزم
شمعم که با پروانه ها مانوس هستم
بگذار من در اوج شبهایت بسوزم
تو انعکاس تازه ی تصویر هستی
می خواهم از امروز من جایت بسوزم
خاکستر سردم اسیر دست بادم
بگذار در امروز و فردایت بسوزم
نقش "پرستش" می کشی بر رنگ و رویم
ای عشق یاری کن که در پایت بسوزم
تعداد آرا : 4 | مجموع امتیاز : 5 از 5
نظر 8
حمیدرضا عبدلی 11 تیر 1395 04:54
یا درود بانو روان وزیبا
پرستش مددی 12 تیر 1395 01:07
عرض ادب ...سپاسگزارم
طارق خراسانی 11 تیر 1395 09:45
با سلام و درود بی حد
بسیار زیبا
در پناه خدا
پرستش مددی 12 تیر 1395 01:08
عرض ادب و احترام
سپاس که مرا با مهر می خوانید
محمد جوکار 11 تیر 1395 23:57
تو انعکاس تازه ی تصویر هستی
می خواهم از امروز من جایت بسوزم...
درودها و آفرین ها مهربانو مددی عزیز
پرستش مددی 12 تیر 1395 01:10
سپاسگزارم استاد جوکار گرامی
می آموزم از شما
ممنون که مرا با مهر می خوانید
علیرضا خسروی 13 تیر 1395 01:41
درودها بانوی گرامی
پرستش مددی 19 تیر 1395 18:18
ممنونم از محبتتان