چکیده از دهن آسمان چشمانت
ستاره ای که شده ، سایبان چشمانت
شکوه خنده ی خورشید عشق ، در باران
کشیده پیش تو رنگین کمان چشمانت
عبور می کند از چشم من ، چو قوس زحل
به شرح غرش آتشفشان چشمانت
نشسته ام که بخوانی ، غزل غزل گل را
همیشه بوده ام انگار ، باغبان چشمانت
تو شعر سبز شبستان آخرین غزلی
که خوانده بوده ام از ، آستان چشمانت
مرا به وصف نگاهت ، ببر به کوهستان
که گل کنم غزلی ، در بیان چشمانت
همیشه سهم من از تو ، سکوت بوده و بس
میان متن شب داستان چشمانت
مرام سبز نویسان ، مگر "پرستش" نیست
بگیر دست مرا ، بر عنان چشمانت
پرستش مددی
۱۳۹۶.۰۵.۰۸
تعداد آرا : 4 | مجموع امتیاز : 5 از 5
نظر 3
محمد جوکار 27 مهر 1396 02:12
" همیشه سهم من از تو ، سکوت بوده و بس"
خطای آدم و رنج هبوط بوده و بس
و لابلای خش خش پاییز و فاصله ها
همیشه قصه ی برگ و سقوط بوده و بس
و سهم من نگاه سرسری کنار پنجره ها
و بغض کوچه و درخت توت بوده و بس
و مرثیه های غروب و سکوت دلتنگی
شبیه ناله ی سوز فلوت بوده و بس
و آیه آیه ی غم که چکیده از بغضم
شبیه سیل سرشک قنوت بوده و بس ...بداهه
درودها و آفرین ها مهربانو مددی عزیز
باز هم غزلی نغز و الهام بخش از احساس نابتان خواندم و لذت بردم
رقص قلمتان ماندگار
پرستش مددی 27 مهر 1396 19:40
عرض ادب و احترام استاد جوکار گرانقدر
درودتان باد ، قلمتان سبز
سپاسگزار همراهی ناب و بی نظیرتان هستم
حسن جعفری 28 مهر 1396 23:58