ای نگاهت شراب لبریزم
چشمهایت غزلترین شعرم
با تو پروانه می شوم هر شب
لای ابیات آخرین شعرم
نفست انتهای خوبی ها
با نسیمی که می وزد در من
دست هایت کمرکش شوقم
مثل گلهای باغ پیراهن
یک نفس در تو راه افتاده
حس شعرم شبیه رقص نسیم
آرزویم شکوه رویاهاست
که شبِ عشقمان به هم برسیم
در منی مثل شاه بیت غزل
در تو هستم شبیه گل در باغ
با هوای تو ساده می رقصم
در لباس مسیح گل در باغ
راه افتاده لای موهایم
دستهای تو با شکوه نسیم
حس نابم بهانه می گیرد
که من و تو ترانه ی نفسیم
خسته ام از تمام آدمها
زل بزن در نگاه من شاید
غزلی نذر عشقمان بسرا
که در باغ بوسه بگشاید
مهربانم مرا " پرستش " کن
در قنوت شب غزلهایت
تا " پرستش " کنم تو را هرشب
پای تاب و تب غزلهایت
#پرستش_مددی
۱۳۹۶.۱۲.۰۵
تعداد آرا : 4 | مجموع امتیاز : 5 از 5
نظر 4
جواد مهدی پور 07 اسفند 1396 08:50
سلام و عرض ارادت محضرتان بانو مددی گرامی
همیشه لذت می برم از اشعار زیبایتان
زنده باشید به مهر
پرستش مددی 15 اسفند 1396 16:24
عرض ادب
سپاسگزار مهرتان هستم
حسن جعفری 08 اسفند 1396 00:02
درود بر شما
فوق العاده زیبا بود با اوجی با شکوه و فرودی نرم و گیرا
پرستش مددی 15 اسفند 1396 16:25
عرض ادب
سپاسگزار مهرتان هستم