رفتی بریدی از غم دریا رها شدی
دریا شدی پرنده ی درد آشنا شدی
کوچ غریب تو شده آتشفشان من
از این جهان غرق معما جدا شدی
آتش زدی به خرمن دلهای داغ باغ
پروانه وار عاشق شمع خدا شدی
خاموش شد ستاره ی عمرتو بعد از آن
پرپر شدی ، کبوتر بی ادعا شدی
ما مانده ایم و وصف نگاه تو می کنیم
اما تو رفتی و غزلی بی ریا شدی
جای تو در درون دلم جاودانه است
تو تا ابد درونِ منِ خسته جا شدی
مثل "پرستش" از غم تو زیر و رو شدم
اما تو نزد من سند هر دعا شدی
#پرستش_مددی
۱۳۹۷.۶.۰۸
@mehrabEparastesh
تعداد آرا : 5 | مجموع امتیاز : 5 از 5
نظر 3
محمد جوکار 16 مهر 1397 17:00
"جای تو در درون دلم جاودانه است"
یعنی عقاب ، در دل این آشیانه است
پرواز کن به فراسوی غصه ها
چون راز عشق سرکشی عاشقانه است
باید برای وصف نگاهت غزل نوشت
وقتی تمام پنجره ها شاعرانه است ... بداهه
درود و مهر و ادب مهربانو مددی عزیز
خرسندم که باز هم غزلی فاخر از احساس نابتان میخوانم
در پناه خالق پروانه ها
پرستش مددی 17 مهر 1397 20:42
عرض ادب استاد بزرگوارم
سپاسگزارم از شعر زیبایتان ، قلمتان سبز
پایدار و برقرار باشید مهربان
علی معصومی 27 اردیبهشت 1399 14:17
☆☆☆☆☆