- شاعران
- منوچهر منوچهری(بیدل)
- دفتر شعر منوچهر منوچهری (bidel)
- شعر نبض عشقم چه تند میزند | منوچهر منوچهری(بیدل) | شعر ایران
منوچهر منوچهری(بیدل)
آخرین اشعار
دفاتر شعر
آخرین نوشته ها
معرفی کنید
-
لینک به آخرین اشعار :
لینک به دفاتر شعر:
لینک به پروفایل :
پربازدیدترین اشعار
نبض عشقم چه تند میزند
نبض عشقم چه تند میزند
نبض زندگیم چه کند
جو انیم را رها کردم
چه بد کردم
رها تر از ماه
از تو پر شود دوباره
نبض من در کوچه های آشتی کنون
چه تند میزد
آن شب باران امانمان نمیداد
چادرت را کشیدی سرمان تا رهگذاران
لذت عشق مان را نکشند
شب بارانی زیر چادر تو
وحسادت بچگانه
وقتی آنشب را بیاد میاورم
هنوز آن نسیم باران را بیاد دارم
تو انگشت را به علامت هیس
جلوی دهانت گرفته بودی
از این خنده ام گرفته بود
که رهگذران گاهی سکه ای
به روی چادر میگذاشتن
وما لبهایمان بدجوری بهم گره خورده بود
-0----=
کاربرانی که این شعر را خواندند
علی اصغر اقتداری (01 /03/ 1394) | کمال حسینیان (01 /03/ 1394) | اله یار خادمیان (01 /03/ 1394) | نگار حسن زاده (01 /03/ 1394) | طارق خراسانی (02 /03/ 1394) | سمانه تیموریان (آسمان) (03 /03/ 1394) | منوچهر منوچهری(بیدل) (03 /03/ 1394) | سید محمد میرسلیمانی بافقی (04 /03/ 1394) | علی معصومی (11 /02/ 1399) |
رای برای این شعر
نظر 4
-
طارق خراسانی 02 خرداد 1394 18:44
سلام و هزاران درود بر دوست شاعر گرانمهرم
جناب منوچهری
نبض عشقم چه تند میزند
نبض زندگیم چه کند
جو انیم را رها کردم
چه بد کردم
رها تر از ماه
-
سمانه تیموریان (آسمان) 03 خرداد 1394 08:40
سلام
به به چه زیبا چه عاشقانه چه شاعرانه
در پناه حق شادباشید -
سید محمد میرسلیمانی بافقی 04 خرداد 1394 11:53
درودها استاد ترانه های دلنشین
زیبا ودلارا مهمانتان بودم.ایول
بازدید ویژه
تولد اعضا
-
شعر ایران تولدتان را صمیمانه تبریک می گوید
-
علی فیروزکوهی
در08 /02/ 1394 -
عباس خوش عمل کاشانی
در08 /02/ 1394 -
علی اصغر ابراهیمی رودپشتی
در08 /02/ 1365 -
ترانه هموطن
در08 /02/ 1357 -
مائده .
در08 /02/ 1380 -
عبدالصمد اجباری
در08 /02/ 1399 -
ثریا قنبری
در08 /02/ 1389 -
آرامش ظهرابی
در08 /02/ 1361 -
سعید طهماسبی کهیانی
در08 /02/ 1369 -
حسن محمودی
در08 /02/ 1344 -
مهدی یوسفی
در08 /02/ 1377
نقد 1
طارق خراسانی 03 خرداد 1394 13:59
سالروز فتح خرمشهر را بر عزیزان همراه تبریک و تهنیت عرض می کنم :
چشم خود را می نهی بر روی هم یک ثانیه؟
می شـوی همراهِ من تا مرگِ غـم، یک ثانیه؟
این عبـارت گفت "جانی" از تبـارِ عشقِ و نور
او به انگشـتان...، فضــا را زد رَقــم، یک ثانیه
پلــک هایش را به هـم آورد و لبخنـدی به لب
گفت:«دیدم مرگِ غم، دفعِ ستم، یک ثانیه»
پشت سَــر...، رنگین کمانِ آرزو ها بود و بس
روبرویش جبهه، فرصت بُد چه کم، یک ثانیه!
"عشق" آمد، "جان" او همراه وی شد تا خدا
ذکرِ یارب یاربی بودش...، به دَم...، یک ثانیه!
گاهِ هجرت...، با اناالحق...، "جانِ" او آمیخـته
فَتح خرمشهر ...، تنهـا یک قَــدَم...، یک ثانیه
نغمــه ی اللهُ اکبـــر...، با نوای یا حسین (ع)
در دلِ هـم...، پلکهایش روی هـم...، یک ثانیه
طارق خراسانی