دیدوانت را به نگاهم گره می زدم
باچرخشی بر اندامت تاب می زدم
سکوتت را به لبخندهایت گره می زدم
هرچه بود دستانم را به آغوشت مهر می زدم
با دیدوانت آغوش تنهایم را کامل می نمودم
با دستهایت جاده باریک زندگی را پی می نمودم
با رقص تانگوی وجودت لیوان شادیم را پر می نمودم
با پیچ و تاب و هارمونی وجودت سحر و غروب زندگی را طی می نمودم
با راهیابی در اسرار نگاهت پیچ و تاب زندگی را حل می نمودم
با لمس لطافت و صداقت وجودت زندگی را سپری می نمودم
فرهاد گنجیه
تعداد آرا : 0 | مجموع امتیاز : 0 از 5
نظر 1
فرزانه اختری 01 فروردین 1396 02:29
باسلام سال نو مبارک خوب و عزیزباشید