غزل صبح !
ای نفس صبح کجا می روی ؟
بیخبر از کوچه ی ما می روی ؟
کوچه ی ما بوی تورا می دهد
بیمن از این کوچه چرا می روی ؟
کوچه دگر بی تو ندارد صفا
محرمِ عشقی به صفا می روی ؟
باز کجا مرغک شوریده حال
زلف دوتا کرده رها می روی ؟
کوچه ی ما بیتو تهی شد ز عشق
هیچ ندانم به کجا می روی ؟
حال که من زائر این کوچه ام
بر تو دلم کرده دعا می روی ؟
ای غزل صبح بهاران من
وه که چه پر شور و نوا میروی ؟
از برِ این عاشق دلسوخته
چون نفسِ باد صبا می روی ؟
از تو دلم هیچ وفایی ندید
مهر نکردی و وفا می روی ؟
بازبرم روی نهان میکنی
یا به تو گویم که بیا می روی ؟
می رود از دست دلِ عاشقم
از برِ این سوخته تا می روی ؟
گرچه دلم هیچ خطایی نکرد
تا به ابد راهِ خطا می روی
غزل : از مجید شفق
تعداد آرا : 0 | مجموع امتیاز : 0 از 5
نظر 1
محمد علی رضا پور 14 اسفند 1396 10:14
احسنت