3 Stars

پنجره ی عشق !

ارسال شده در تاریخ : 15 اردیبهشت 1397 | شماره ثبت : H946231



پنجره ی عشق !


نا خود آگاه ترین مردم آگاه منم
آنکه یک عمر همه رفت به بیراه منم


چون گهر آنکه صفا یافته از عشق؛ تویی
وانکه آیینه ی او تیره شد از آه منم


قاصدک بودم و آزاد سفر می کردم
اینک افتاده به پایت چو پرِ کاه منم


بی تو در ظلمت اندوه چه سازم با عشق
تخته بند قفس این شب بی ماه منم


بیژن عشق توام ؛ رستم دستانی کو ؟
که گرفتار بلا ؛ در بُن این چاه منم


شمعم وقصه یلدایی هجران دارم
گرچه دلسوخته با هستی کوتاه منم


با امید آمده ام بر درِ تو می بینی
آنکه هرگز نشده خسته از این راه منم


آنکه در خواب تو آید همه شب همچو نسیم
وز لبت بوسه رُبایت گه و بیگاه منم


زندگی پنجره ی عشق گشودست دگر
مهر تابنده از این روزن و در گاه منم


غزل از - مجید شفق


شاعر از شما تقاضای نقد دارد

تعداد آرا : 1 | مجموع امتیاز : 5 از 5
ارسال ایمیل
کاربرانی که این شعر را خواندند
این شعر را 167 نفر 224 بار خواندند
مجید شفق (18 /02/ 1397)   | حبیب رضایی رازلیقی (18 /02/ 1397)   | حبیب اله نبی اللهی (21 /02/ 1397)   |

رای برای این شعر
مجید شفق (18 /02/ 1397)  حبیب رضایی رازلیقی (18 /02/ 1397)  
تعداد آرا :2


نظر 1

سریال خاتون قسمت6
سریال خاتون قسمت 6
تبلیغات فرهنگی
تو را به هیچ زبانی
بازدید ویژه
ورود به بخش اعضا

تولد اعضا