غزل شاعرانه !
اگر که خرد و خرابم زمانه می سازد
ویا که غمزده با هر بهانه می سازد
خوشم که عشق تو امّا.؛ در این خراب آباد
کبوتریست که با شوق لانه می سازد
چه جای شعر سپید و قصیده است آنجا
که چشم تو غزلِ شاعرانه می سازد
به پیروی ز رباعی چشم های تو است
اگر که دختر طبعم ؛ ترانه می سازد
همین صداقت و دل پاکی است در من و تو
که این چنین تو و من را یگانه می سازد
به دست باد مده کیسوی پریشت را
که باد را سرِ زلف تو شانه می سازد
نهال عشق به اعجاز آب یک رنگی
برای دادن میوه ؛ جوانه می سازد
مُسلم است که این خُرده خُرده اخگر عشق
برای سوختن من ؛ زبانه می سازد
چنان که داده دلم پیش تو عنان از کف
بدان که عشق تو از ما فسانه می سازد
به چنگ زهره شفق این کرانه را برگوی
که این سروده تورا جاودانه می سازد
مجید شفق
تعداد آرا : 0 | مجموع امتیاز : 0 از 5