وقتی مرا !
وقتی مرا در آینه تنها ببینی
درد مرا چون وسعت دریا ببینی
غم همچو آتش سینه ام را می گدازد
وقتی مرا با سوز ناپیدا ببینی
اندوه عالم در میان سینه ی ماست
دل را چو دور از خویش ماتمزا ببینی
رنگین کمان عاشقی را در نگاهم
چون خاطرات عشق ؛ بی همتا ببینی
دل شعله شعله آتش است و بیقراری
گیرم مرا امروز؛ یا فردا ببینی
ای آرزوی من بیا تا بی تو دل را
در سینه ام شیداتر از شیدا ببینی
بگشا نظر تا در خزان بی تو بودن
روح مرا پژمرده چون گلها ببینی
آیا شود تنها مرا در کنج امنی
دور از تمام مردم دنیا ببینی
در من نظر کن گر که می خواهی به عالم
یک عاشق شیدا و بی پروا ببینی
رسوای عشقت گشته ام با آنکه دانم
هرگز نمی خواهی مرا رسوا ببینی
بنگر به چشمانم که در این بحر مواج
رنگ شفق را در دل دریا ببینی
غزل از _ مجید شفق
تعداد آرا : 0 | مجموع امتیاز : 0 از 5