« دستور بینایی »
گر از دستور بینایی ، حدودی را توان دیدن
گر از تاریخ ایرانی ، حدودی را بـفهمیدن
توان با درک حق بینی، بساط معنوی چیدن
به معنا معرفت جویی، رَوَی در نکته سنجیدن
گر از اول چنین بودی،نَـبُد1 راهت به رنجیدن
ره خوف2 و خطر باشد ، ره بیهوده گردیدن
الا ای نور چشم من، حقیقت را توان دیدن
ولی با فکر خودبینی، حقیقت کی توان دیدن
حقیقت را زِ حق باید، شنیدن یا که فهمیدن
زِمردم کی توان جویی،که باشن فکر خود دیدن
دلا از خودسری بگذر،مرو در جهل ورزیدن
که کار جهل تو اینس،کند عقل تو دزدیدن
خدا را با چنان قدرت،به باطن می توان دیدن
خدا را یاوران نـتوان، به چشم ظاهری دیدن
حسن عقلت چه دریابد،تو نـتوان نکته سنجیدن
خدا تنظیم عقل و جهل را داده به جنگیدن
٭٭٭
1- نبود 2- ترس- کارزار
حسن مصطفایی دهنوی
تعداد آرا : 5 | مجموع امتیاز : 3 از 5
نقد 1
بهنام حیدری فخر 01 تیر 1399 02:21
درود بسیار زیبا سرودید