دیوان اشعار حسن مصطفایی دهنوی
« عالم غیب »
فغان زِ گردش دینا و گرگ عالَم پیـر
که هرکسی که نفس زد، شود به مرگ اسیر
تفاوتـی نکنـد ،مرگ آدمیـزاد
چه روی خاک بمیردچه روی تخت و سریر
زِ بعد مرگ ، به قبرش نهنـد آدم را
منادیـان خدایـی ، بـر آن زننـد صفیـر1
بگو به مدت عمر خودت، چه می کردی
چه خوردی وچه بپوشیدی، از خشن وحریر
اگر جواب صحیحـی نـمی توان دادن
برنـدش آن به جحیم ، به مثل فقیـر
به امر و نهی خدا ،چون عمل نمی کردن
ببینن سزای خود از آن بزرگوار کریم
برادرا بشنو حرف حق که نزدیک است
به سوی قبر شوی طبق گفته های حقیر
اگر به امر خدایـت تو معتقـد بودی
چرا تو ظلم نمودی به هر کبیر و صغیر
بگو به علم بزرگان دین ، تو پی بردی
که بودن از ره دانش ،برای خلق دبیر
به پرسنش که چرا امر حق ،عوض گفتی
خورد به فرق سرت قهر حق ،چنان شمشیر
فغان کند که خطا کرد و نکرد صواب
هزار ناله بر آرَد ، چو ناله ی شب گیر
نظیـر ملت دانـا ، عمـل نـمی کردی
که می بُدند به دین آگه و به خلق امیر
تعصبـی نـنمودی ، به راه امـر خـدا
که گفتگوی تو بر مردمان ،کند تأثیر
به راه میکده ی حق ، قـدم تـو نـنهادی
مِـی طهور2 بنوشی ،به مثل شربت و شیـر
به سوی گلشن و باغ جنـان نـمی رفتی
به سوی خار بیابان برفته ای به کویر
به گوش جان نگرفتـی نصیحت حق را
به دقت و به حقیقت سپاری اش به ضمیر
مسیـر حق ، نـدیدی که عارفان رفتند
سبب چه شد، تو گرفتی به راه کفر مسیر
خمیر مایه ی هرکس زِ اول آلوده است
کجا به پاکی آن شد،که بوده پاک خمیر
نظر به امر خدایـت ، چـرا نـمی کردی
همین علل سببی شد ،به امر حق تفسیر
مـدار چرخ کهـن را ، بـرادرا بنگـر
بنـی بشـر نـتواند بـر آن کنـد تدبیـر
برادرا خط امـر خـدا در این دنیـا
به پای هر بشری بسته شد ، چنان زنجیر
هـر آنکه امـر خـدا را نـدیده پـندارد
یقین بُوَد که به امر خدا کند تزویر3
رسالتی که خدا بر پیامبران داده است
به گوش خلق رساندند ، هر کبیر و صغیر
ندا زِ عالم غیبـش ، بگوش خلق رساند
که بود آنکه ندایش شنید و شد دلگیر
چنانکه هاتف غیبش ، به ما ندا سر داد
به صوت و بانگ بلندی بخواند و با تکبیر
بـرادرا بنگـر کار دیـو دنیـا را
به راه لـذت دنیـا ، تو را کند زنجیـر
حسن زِِ عالم غیب خدا سخن گفتی
سخنوران چو تو گفتن،زِ دید چشم بصیر4
٭٭٭
1- بانگ - فریاد 2- پاک کننده 3- فریب- مکر- حیله 4- بینا و دانا
حسن مصطفایی دهنوی
تعداد آرا : 3 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 14
امیر عاجلو 15 بهمن 1399 10:17
.مانا باشید و شاعر
حسن مصطفایی دهنوی 16 بهمن 1399 07:50
درود ها
علی آقا اخوان ملایری 15 بهمن 1399 12:36
درودها بر شما استاد گرامی
بسیار زیبا و دلنشین سروده اید
قلمتان نویسا
حسن مصطفایی دهنوی 16 بهمن 1399 07:50
درود ها استاد
نظر لطف شماست
سربلند و پیروز باشید
خدایش رحمت کناد آمین
کاویان هایل مقدم 15 بهمن 1399 12:46
جرعه ناب دیگر از خم خانه استاد
حقا که خمار ندارد این باده ی اصل
حسن مصطفایی دهنوی 16 بهمن 1399 07:50
درود ها استاد
نظر لطف شماست
سربلند و پیروز باشید
خدایش رحمت کناد آمین
بهنام حیدری فخر 15 بهمن 1399 13:55
درود بر شما فرهیخته گرامی
روحشان شاد و یادشان گرامی
حسن مصطفایی دهنوی 16 بهمن 1399 07:50
درود ها استاد حیدری
نظر لطف شماست
سربلند و پیروز باشید
خدایش رحمت کناد آمین
مسعود مدهوش 16 بهمن 1399 08:44
درود بر شما گرامی
روح استاد شاد باد
حسن مصطفایی دهنوی 22 بهمن 1399 08:54
درود ها استاد
ولی اله بایبوردی 16 بهمن 1399 09:49
سلام و درود
روح استاد زنده یاد شادمان
حسن مصطفایی دهنوی 22 بهمن 1399 08:54
ازنگاه پرلطف ومحبت شما شاعر واستادگرامی
کمال تشکر را دارم
وجود بابرکتان در پناه حق باشد
خدایش رحمت کناد آمین
محمد رضا درویش زاده 16 بهمن 1399 12:10
هزاران درود روحشان شاد
حسن مصطفایی دهنوی 22 بهمن 1399 08:54
ازنگاه پرلطف ومحبت شما شاعر واستادگرامی
کمال تشکر را دارم
وجود بابرکتان در پناه حق باشد
خدایش رحمت کناد آمین