« قاضی احکام »
یاوران از جور دنیا ، غصه ای دارم به یاد
دین ومذهب شد ضعیف از جور خلق کج نهاد
مـُد شناسـی و تجمّل رونـق اشـرار شـد
رونق این دین و مذهب، آن زمان از پا فتاد
سیـد والا تباری1 ، آن زِ اولاد رسول
شد مبارز بر تجمّل ، پای در میدان نهاد
مشت خود را تا گره بنمود،حرف دین بگفت
ملت دیندار ، بـر معنای دین فرمان بـداد
دولتی را مستقل از حزب دین ، تشکیل داد
حزب دینداران، به یکدیگر بگفتن شاد باد
آن فجاهت ها2 که آن دوران،به بار آورده بود
مردمان از چه خفت ها که بر خودشان نهاد
طرز گفتارش مطابق شد به وجدان و به دین
خلق با وجدان، بـبستن راه بر جور و فساد
تا که آن سید ،به راه دین و ایمان زد قدم
طرز ایمان و حقیقت را به ملت یاد داد
قاضی احکام دین شد ،حکم حق تنظیم کرد
حکم و احکام حقیقت ،را رها کرد از عناد3
داد فـرمان ، به نگهبانـی فرمـان خـدا
ملت از جا بـجهیدند ، نـمودند جهاد
نوجوانی که فدا شد ، به ره دین مبیـن
گفتمش ای شهدا ، این سر و جانم به فداد
به فدای ره دین ، هدیه نمودن سر و جان
آفرین بـر تو و بـر همت و بـر مهـر و وفاد
گر شهیدید به حقیقت ، به بَـرِ امر خدا
آن خدایت ز کَرم وعده ی جنت ، به تو داد
حسن این طرز حقیقت ،که تو گفتی به خدا
هر که تشخیص دهد ، آن نـرود راه فساد
٭٭٭
1- عالی نَسب 2- فسق وفجور 3- ستیزه – لجاجت
دیوان اشعار حسن مصطفایی دهنوی
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 4
امیر عاجلو 12 آذر 1400 19:21
!درود
حسن مصطفایی دهنوی 16 آذر 1400 07:57
درود ها
محسن جوزچی 14 آذر 1400 23:25
درود بر شما
واعظان چون جلوه در محراب و منبر میکنند
چون به خلوت میروند آن کار دیگر میکنند
می خور که صد گناه ز اغیار در حجاب
بهتر ز طاعتی که به روی و ریا کنند
عیب رندان مکن ای زاهد پاکیزه سرشت
که گناه دگران بر تو نخواهند نوشت
حسن مصطفایی دهنوی 16 آذر 1400 07:57
سلام و درود استاد
سپاس از حضور پر مهرتان
سربلند و پاینده باشید
خدایش رحمت کناد ، آمین