یارب ترحّمــی کُن من از تو بـر نــگردم
وین جسم وجان خود را صرف ره توکردم
یارب تو آگه هستـی من با تو دوست باشم
حتـماً نـمی توانـــم من دشمـن تـو گردم
٭٭٭
یارب تو آگه هستـی من معصیـت نــکردم
تا هــر قدر که بتوان امــرت عمل بــکردم
یارب تو فیــض بخشــی ، درد مرا شفا ده
یک دَم رهایی ام ده از زیر زجـر و دردم
٭٭٭
یارب ترحّــمی کُن تا فیــض تو بــبینــم
در گلشــن بهشتـت گلــها از آن بچینــم
یارب نویــد دادی بر بنـده های صالــح
صالـح اگر که باشـم در گلشنــت نشینــم
٭٭٭
یارب تو مهربانــی من مهــربان نباشـــم
از چشــم و بینش دل بر بینـش تـو باشـــم
یارب توفیض بخشی فیضت به من فزون کن
تا بذر فیـض نیکـت در مُلـک دل بپاشــم
٭٭٭
یارب طریــق رنــدی بر دانشــم بیانــدوز
شوق شعاع عشقـت در عشق من بر افروز
هر فرد و هر طریقـی با هم تفاوتش هست
گر با طریق نیکم ، نیکــوتـرم بیامــوز
٭٭٭
نسیم گلشن حسن مصطفایی دهنوی
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 2
امیر عاجلو 30 فروردین 1401 15:33
!درود
حسن مصطفایی دهنوی 01 اردیبهشت 1401 07:49
سلام و درود
سپاس از حضور پر مهرتان
سربلند و پاینده باشید
خداوند شاعر را رحمت فرماید الهی آمین