بر من برادر آنکه شعورم غنی کنـد
ترک غـرور مردم شُوم دنـی کنـد
آمد نـدا به گوش من این دَم برادران
نَبـوَد برادر آنکه به من دشمنـی کنـد
٭٭٭
بر من برادر آنکه به من خدمتی کنـد
درموقع غم و اندوه من ، غم خوری کنـد
کی آن برادر است که بر من ضرر زند
ماننـد گرگ سود مرا بُـردنـی کنـد
٭٭٭
بر من برادر آنکه مـرا رهبری کنـد
نـی در برابرم همه جا خودسری کنـد
کـی می بـُود برادر من با جفا و جور
بر دشمنان من به بـَرَم یاوری کنـد
٭٭٭
ما که رهی یافتیم ، درخط پرگار دوست
آن خط پرگار دوست ،شاهد آثار اوست
زنده دلی لازم است ، در بر معبود خود
تا بتواند شود ، شاهد اسرار دوست
٭٭٭
ما نه چنین بی جهت گفته زِ گفتار دوست
هرکه چو ما بنگرد ، می نگرد کار اوست
ماهمه شب تا به صبح خون جگرخورده ایم
تا که به دل دیده ایم آن خط معیار دوست
٭٭٭
نسیم گلشن حسن مصطفایی دهنوی
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 2
امیر عاجلو 09 امرداد 1401 10:34
درود بر شاعر گرامی ,شعر شما را خواندم موفق باشید
حسن مصطفایی دهنوی 13 امرداد 1401 08:17
درود ها
نظر لطف شماست
سربلند و پیروز باشید