در وادی حیرتها ، سرگشته ترین مَـردم
در زمره ی دینداران بر جسته ترین فردم
پیری سخنی می گفت در مورد دینداری
آن بهره ی دینم کو دینی که عمل کردم
٭٭٭
آواره ی جهانیـد ای وارثان شاهـی
سرتاسر جهـان نیست بهر شما پناهـی
تاج شهان نباشـد امروزه رسم دنیـا
زآن جا که پادشاهان ظالم شدن گواهـی
٭٭٭
در محضر عدالت گر نیست دادخواهـی
یا دادخواهیش نیست ، مُلکش بُوَد تباهـی
هر پایگاه ملکی ، عدل است پایگاهش
گر پایگاهش عدل است بیرون شد ازتباهی
٭٭٭
روحـم اگر به منظر حق بر پریده شد
گویای ذکر حق به هزاران قصیده شد
من روح خود به بوی رُخش جلوه می دهم
بوی رخش اگر به مشامـم رسیده شد
٭٭٭
گـر صادقانه رو به خدایـم عقیده شد
نور هدایتی به دو چشمـم رسیده شد
ظلمت سرای دهـر ، زخم ناتوان زنـد
گر چشم من زِ ظلمت دنیـا بُـریده شد
٭٭٭
نسیم گلشن حسن مصطفایی دهنوی
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 2
امیر عاجلو 18 امرداد 1401 13:17
درود و سلام موفق و مانا باشید
حسن مصطفایی دهنوی 23 امرداد 1401 06:44
سلام و درود استاد
سپاس از حضور پر مهرتان
سربلند و پاینده باشید
خداوند شاعر را رحمت فرماید الهی آمین