چشم بشر زِ سِـیر جهان سیر کـی شـود
وقتی شود که از اجلـش عمـر طـی شود
صـد سال اگر بمانـد و بر شوق زندگی
خواهد سراغ خضر و پـی عمر وی شود
٭٭٭
هر کس به مادیات جهان مبتلا شود
در دام رنج و زحمت و درد و بلا شود
تقوی و زهد و علم زِ دستش برون رَوَد
در مادیات دور جهانـی فنـا شود
٭٭٭
بار الهـا سر کار من و امرت چه شود
گر زِ برق غضبت ضجر من افزوده شود
سر کارم اگر از رأی خودم پیش بـرم
به چه طرزی بِـبَرم باعث قهرت نشود
٭٭٭
دردا که درد عشـق تـو آخـر نمی شـود
درمان این کجاست ، میسّـر نمی شـود
درمانسرای دور جهـان گـر بدانـدش
خود مبتـلا بگردد و بهتـر نمی شـود
٭٭٭
با رأی خـدا بود همین طرز که گـردد
یک ثانیه بر رأی من و ما که نـگردد
اول زِ خدا بود ، در آخر زِ خدای است
تا روز قیامـت به همین طرز بـگردد
٭٭٭
نسیم گلشن حسن مصطفایی دهنوی
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 2
امیر عاجلو 03 مهر 1401 12:23
درود بر شما
حسن مصطفایی دهنوی 04 مهر 1401 06:38
سلام و درود استاد
سپاس از حضور پر مهرتان
سربلند و پاینده باشید
خداوند شاعر را رحمت فرماید الهی آمین