هر توانمندی افراد ،گر از حکمت اوست
بیجهت نیست زِحکمت بُوَد وعدل نکوست
هـر توانگـر نتوان ، رأی خود ابراز کند
که توانمندی این رد شود از حکمت دوست
٭٭٭
درمحضر پیمانه عشق آسوده کی باشدکسی
هرکس به عشق آماده شدبایدبه فریادش رسی
من در مدار عشق تو آماده بودم عمـر خود
در مُلک پُـر معنای عشق باید به فریادم رسی
٭٭٭
در این دنیای بی پایان رهت تا سرنمی باشد
ره عقبـی رهت باشد ، رهـی دیگر نمی باشد
به هردشت وبیابانش دوصدغول بیابان است
هرآنکس گفت من خضرم به تورهبرنمی باشد
٭٭٭
من پیرمردهستم چرا،چون طفل نادانم هنوز
در مرکزمیدان علم،چون گوی چوگانم هنوز
در مجلس عرفانیان ،شرکت اگر بنموده ام
شعرم گواهـی می دهد،پابست عرفانم هنوز
٭٭٭
از دغلکاری مردم، بر دلم داغ است هنوز
از دغلها قامتـم ، بر زیر شلّاق است هنوز
بس که از مردم دغلها و ستمها دیده ام
وقت پیری اسب فکرم غرق باتلاق است هنوز
٭٭٭
نسیم گلشن حسن مصطفایی دهنوی
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 2
امیر عاجلو 14 آبان 1401 09:34
درود بر شما
حسن مصطفایی دهنوی 20 آبان 1401 08:15
سلام و درود استاد
سپاس از حضور پر مهرتان
سربلند و پاینده باشید
خداوند شاعر را رحمت فرماید الهی آمین