آدم نیکو سِـیـَر ، از قوم و خویـش
رو به هدایـت بِـبَرد ،خلق پیـش
هـر نفری خلق هدایت کنـد
از همه بهتـر بُـوَد ، آن بهتریـش
٭٭٭
داد زِ کردار کج ، قوم و خویـش
فرق کنـد فطرت هر گرگ و میـش
هـر نفری خویش خود آزار کرد
عقرب جـرّار بُـوَد ، نیست خویـش
٭٭٭
خـداونـدا تو داری ، علم و دانش
که نادان بیـخرد باشد ، به کارش
خدا را ، ای سخندانـان بـبینیـد
که دانا دل نهـد ، در خط آتش
٭٭٭
حسن بار دیگر ، بـر آور خـروش
که الهـام یزدان ، بـیاید به گـوش
خـدا را نـشایـد ، فـراموش کرد
هر آن کس کند ، تله افتد چو موش
٭٭٭
در یَـم توحید ، سـزاوار نیست
غیـر خـدا ، هیـچ طرفـدار نیست
بـر طـرف راه خـدا هـر که رفـت
رفتـن آن راه ،که دشـوار نیست
٭٭٭
نسیم گلشن زنده یاد حسن مصطفایی دهنوی
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 2
امیر عاجلو 14 بهمن 1401 20:32
سلام ودرود
حسن مصطفایی دهنوی 20 بهمن 1401 07:37
درود ها
نظر لطف شماست
سربلند و پیروز باشید