هر کس که از این دنیا، در مرحله ی شادش بود
در مرحله ی دینـداری ، آن وقت کسادش بود
در جَـوّ هوسبازی خوش بود به دنیـا و گشت
آن دقّت حکم حق کی بود ، که یادش بود
٭٭٭
با درک ما نشایـد فکری در این جهـان کـرد
از بس که پیچ وتاب است ،نتوان یکی نشان کـرد
کار خـدای عالم ، بـی غش و بـی زیان اســت
بایــد به هـر طریقـی یک کـار بـی زیان کـرد
٭٭٭
با فکر خودخواهی کجا ، بتوان خدایت بنگری
فکرت فقط بیهوده است ،جسم خدایت ننگری
این فکر بی پایان مکن ، خود را فقط محزون مکن
فکرت خدا جو گر بُـوَد ، صنع خدایت بنگری
٭٭٭
تا کـی به دنیای دنـی، خواهی خدا را بنگری
تا دل به دنیـا بسته ای ، اصلاً خـدا را ننگری
اصلاً تو در خوابی چرا ، علم خدا افزون بُـوَد
بیدار اگر گردی زِ خواب، علم خدا را بنگری
٭٭٭
بر پایه علم روان بنگـر فراز تخت من
زیبا ترست از هر لباس این مُند رسها رخت من
بر من اگر دشمن بتاخت من پی بَـرَم بر لطف حق
آخر شکستی می خورد هر دشمن سر سخت من
٭٭٭
نسیم گلشن زنده یاد حسن مصطفایی دهنوی
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 2
امیر عاجلو 18 فروردین 1402 12:34
درود و سلام موفق و مانا باشید
حسن مصطفایی دهنوی 19 فروردین 1402 06:55
سلام و درود استاد
سپاس از حضور پر مهرتان
سربلند و پاینده باشید
خداوند شاعر را رحمت فرماید الهی آمین