« آب سرچشمه »
آب سرچشمه زُلالس ، ولـی در ره دور
خار و خاشاک زمین ، جذب کند وقت عبور
صافی و سادگیَـس ، آب زلال بشـر است
دام صیدی نـگذارد به چراگاه طیور
حِلم صاحب نظران ، گر بُوَد از راه اصول
دست آلوده ی دشمن ، کِشدش در ره زور
کی زِ دزدیدن اموال بشـر سیـر شود
آنکه ازحرص وطمع،هست چو آن موشک کور
فطرت دزد اگر حرص و طمع کم نکند
هر چه بـیند بِـبرد یا به دغل یا که به زور
مصلحت نیست ، که از پرده برون افتد راز
راز هرکس نگرد ، پرده دری هست و غرور
آدم از صافی و صاف است چو آن آب زلال
نه سیاه است چو خاکستـر و خاشاک تنور
صافی و سادگی و راستی است ، فعل بشر
روشنایی بُوَدش2 همچو یکی لَمعه3 نور
چهره ی سوختگان را نـگرید آدمیـان
آدمـی چون متوسل بـشود بـر سـر زور
آتش از خرمن بیـچاره توان دور کنـی
نه بـسوزانـی اش از آتش وابسته به زور
آسمانِ عظمـت را همـه جویا بـشوند
لیکن از عالم بالا است ، نه از زیر تنور
دین و دانایی و حکمت ، همگی جزء همنـد
هرگز آنها به میانـشان نـدهند راه غرور
ای خوشا مردم دینداری و بی کِـبر4 و غرور
دین آنها به مسیـرشان بُوَد و راه ظهور
حافظ سوخته دل را ، ره تقلید زِ کیست
صد مُقلد زِ رهش ، جسته به دین راه عبور
هـر که تقلید کند زآن ، نـرود راه دغل
تا به تقلید وی است ،کی برود راه غرور
گر نصیحت نـکنی آدمیان را زِ سخن
بُهت5 و حیرت زده اس،آدمی از بهت بُهور6
حسن این پند و نصیحت ، زِ قدیمس به جهان
راه خود را به جهان، طی کند از راه عبور
٭٭٭
1- بردباری 2- باشدش 3- پرتو – روشنی 4- خود پسندی 5- دروغ 6- نظر – غلبه کردن
تعداد آرا : 1 | مجموع امتیاز : 5 از 5