3 Stars

دربار حق

ارسال شده در تاریخ : 08 بهمن 1397 | شماره ثبت : H947286

« دربار حق »
من آن آزرده دل هستم،که نتوان از تو باشم دور
به درگاه تو می نالم ،همین باشد مرا منظور
سلیمان گر چه سلطانس ،ندارد از کرامت دور
چو باران ملخ آید به دربارش، اگر یک مور
به دربار شهان نتوان،که فردی خود رَوَد با زور
به دربار تو می آیند ، مریض و عاجز2 و رنجور
ضعیفان را به دربارت ، بسا حاجت بُوَد منظور
سیه بخت جهان گردد،کسی گر از تو باشد دور
کسی اَر نکته سنج آمد ، ندارد این معما دور
که بی لطف توخوش نَبْود3اگر در جّنتس با حور
خوش ودلخواه ما اینس،که از لطفت نباشم دور
دلم با درد تو خوش بُد ،نجویم طُره4 آن حور
اگر رأی تو این باشد ،که خون عاشقان ریزی
دریغ از خون خود ناید ،کنم خون از رگ خود دور
چه سازم هرچه می نالم ، نمی دانم زِ تو منظور
که منظور تو می دانم ، به رأی من نباشد جور
غلطکاری زِمن باشد ، اگر من از تو باشم دور
که هرکاری غلط باشد ،ردیف آن نباشد جور
من این چشمم تو را بیند، اگر نزدیکم وگر دور
نبیند گر تو را چشمی ، بُوَد بهتر که باشد کور
پیامی گر دهی بر من و گر بفرستی ام مأمور
اگر اندر لحد باشم ، برآرَم سر زِ خاک گور
چرا دست از تو بردارم ، چرا راهم نمایم دور
نوید جنّتم دادی ، از آن شد این سرم پُر شور
من اندر خاک اگرمانم،چه جویم در تَه این گور
بهشت وجنّت از تو،یا چه بود از خلقتش منظور
حسن این شعرها سازی، اگر جور است وگر ناجور
سر حکمت زِ خلاقس، عسل می سازد از زنبور
***
2- سست و ناتوان 3- نباشد 4- موی پیشانی

شاعر از شما تقاضای نقد دارد

تعداد آرا : 1 | مجموع امتیاز : 5 از 5
ارسال ایمیل
کاربرانی که این شعر را خواندند
این شعر را 138 نفر 185 بار خواندند
علی میرزایی (13 /11/ 1397)   | مسعود مدهوش (05 /02/ 1399)   |

رای برای این شعر
مسعود مدهوش (05 /02/ 1399)  
تعداد آرا :1


تنها اعضا میتوانند نظر بدهند.

سریال خاتون قسمت6
سریال خاتون قسمت 6
تبلیغات فرهنگی
تو را به هیچ زبانی
بازدید ویژه
ورود به بخش اعضا

تولد اعضا