« لطف الله »
خدایا نعمت الله هس1،چرا وامانده در راهس
من آن را مستحق باشم،همان الطاف الله هس
خدا از حالم آگاهس ،مرا سدی که در راهس
گناه و درد من سختس ، دوایش لطف الله هس
خدا از من گناهانس،به پیشت خوارو رسوا هس
گناه از خود چه میدانم،امیدم بر لطفت آگاهس
خدا از ما که آگاهس، زِ ما جُرم و گناهانس
یکی نامش رحیم است آن،یکی دیگرکه رحمانس
خداهرکس گنهکارس،به نزدت زشت وبد نامس
مرا با تو سر وکارس، خدا از حالم آگاهس
خداهرکس که خودخواهس،نداند خود که گمراهس
دلش از کار خود شادس،خدا از کارش آگاهس
خدایا کار ما سختس،به مثل اینکه بد بختس
به نزدت سهل و آسانس، اگر بر ما تو را لطفس
خدایا هر که بد بختس ،شکر گر بشکند تلخس
هرآن کاری کند سختس،مگرلطفت برآن قهرس
خدایا هرکه خوشبختس،هرآن کاری کندعقلس
به هر راهی روَد اهلس،تو را با آن همین رحمس
خدایا هر که نادانس ، چو آن گرگ بیابانس
چوپان را گوسفندانس، کز آن گرگی هراسانس
شبانِ2 گوسفندانس ، زِ گرگش ترس نقصانس
زِ جان گوسفندانس ، در آن ره گرم جولانس
وظایف جزء ایمانس ،به هـر چیزی نگهبانس
اعانت3 بر امانتـهـا ، یقینـاً رسـم انسـانس
خدایا هر چه انسانس،به کار خویش حیرانس
چو چوپان در بیابانس ، اسیر دست گرگانس
کس اَر4 پابست ایمانس ،گرسنه بهر یک نانس
اسیر دست شیطانس، اگر عقلش زِ رحمانس
دراین دنیا همین راهس،رهی سختس ودشوارس
در این ره بسکه5 آزارس،بشر را بارِ سربارس
بشر ناشی در این راهس،نه از معنایش آگاهس
نه این ره صاف وهموارس،نه دست حق وِرا یارس
خدا دنیا که بدکارس،همش ظلم است و آزارس
بشر درآن گرفتارس،که را فتحی در این کارس
هر آنکس نیک و هوشیارس،زِ دنیا غرق آزارس
اگر نیک و نکو کارس، چرا رسوای بازارس
خدایا هرکه بدکارس،نه خوابست و نه بیدارس
نه کارش چون طبیبانس،نه از کارش پشیمانس
خدا هرکس جفاکارس،به کار خویش استادس
نه کارش نیک بنیادس،نه کس از ظلمش آزادس
خدایا این چه دنیایس، کجایش نیک آبادس
دل ما بر کجا شادس،همش نیرنگ و بیدادس
خدا هرکس تبهکارس ، به نیکان گرم آزارس
چوسنگی بر سر راهس،به هرنیکست بدخواهس
خدا هرکس تبهکارس ، نـمی داند تبهکارس
نکو کاری نـمی داند ، همی داند در آزارس
خدایا این چه دنیایس، چه شیرینی به ما دادس
به نقش بیستون بینـم ، هنوز آواز فرهادس
هرآن فردی که غفّارس،هرآن کاری که دشوارس
برایش سهل و آسانس ،اگر لطفش درآن کارس
حسن ، آنکس که ستّارس، برایش کار آسانس
بـپوشد هر گُل و خارس، همین معنای ستّارس
٭٭٭
1- هست 2- چوپان 3- یاریگری- مدد 4- اگر 5- چه بسیار که-چندانکه
تعداد آرا : 5 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نقد 2
عباس ذوالفقاری 19 اردیبهشت 1399 11:20
سلاموقت خوش مجددا...ببخشید میشد بجای هس از هستهماستفاده کرد ...چونمیدانید که در انتهای مصرع همه هجاها
یکسان حساب میشود...ببخشید
حسن مصطفایی دهنوی 21 اردیبهشت 1399 08:05
درود ها
نظر لطف شماست
تشکر فراوان
سربلند و پاینده باشید