آه آناستازیا دخترم (22)






شاعر و هنرمند عضو حساس جامعه است ، اوهم مانند همه می بیند ، نه اینکه نشانه ها و سایه هاو اتفاقهای گریزنده از ذهن و عاطفه ی اوبلکه رابطه ی پیچیده ی جامعه و نهفته بین آن و مهمتر علت نهایی . اگر می شد هنر را تعریف کرد کافی بود فرد هنر جو این تعریفها را بیاموزد و وقتی از جامعه و طبیعت تاثیر گرفت در همان چارچوب پاسخ هنرمندانه اش را بدهد؛ اما اینطور نمی شود ؛هیچ چیز را نمی شود تعریف کرد هیچ پدیده ای ثابت نیست ، حتی نمی توانیم بگوییم کره ای که روی آن زندگی می کنیم در کدام سوی جهان است چقدر از مرکز جهان از یکسو وچقدر با لبه ی بیرونی کیهان فاصله دارد ما با زمین پیوسته در چندین سو می چرخیم و هیچ مبنای محکمی برای ارزیابی مکانمان نداریم حتی ریاضی که تابعی از شناخت ما از فیزیک و طبیعت است با آن تغییر کرده و گذشته ی خود را دور ریخته است ، ما مجبوریم جهان را در حال راه رفتن بشناسم برای شناختن رودخانه ایستادن در کنار آن کافی نیست باید قایقی بسازیم و همراهش سفر کنیم تا آنرا اندکی بشناسیم . پس با ناتعریفا بودن هنر و نویسندگی بعنوان هنر (نه صنعت) می توان مثال هایی زد ، مثلا چیزهایی که برحسب عادت به آن بی توجهیم بما توجه می دهد؛
فقرو ناداری و فساد مشهود و فراگیر را آنگونه در کنایه وابهام می پیچد که شما آنرا بروشنی می بینید وقتی ناهنجاری طولانی شد و فراوان ،بشری که در گیر تهیه نان است آنرا با چشمان بسیار بازهم نمی بیند این کارِ هنر است که دریک لحظه ی کوتاه به خود آمده و یک بی عدالتی را ببیند و آنگاه با رضایت بگوید : کارم رادیدی ؟ هنر هر امرعادیِ ناچیز را به یک فوق العاده ی عظیم مبدل می کند و این تنها شاید یکی از کارهایش باشد . هنر دیگر نمی گوید علت هر فسادی بیکاریست بلکه با دیدی هنر مندانه می گوید علت بیکاری پول سالاریست و آنچنان این زشتی را می نمایاند که گاهی خود پول سالار شرمنده می شود هنر مند به دردهای عادی شده ، لباس غیر عادی می پوشاند شگفت ها و حیرت های دروغین را بر ملا و ماده ی حیرت واقعی را باز می نماید تولد یک دیکتاتور امر حیرت انگیزی نیست بلکه اعمال ظالمانه ی اوحیرت آور و غیر انسانیست ؛ تبلیغ موفقیتهای ورزشی و بر جسته کردن آن برای پنهان کردن ورشکستگی اقتصادی نخست به درک و سپس به هنر برای بیان واقعیت بصورت هنرمدانه نیاز دارد هنر پناهگاه هر سود جویی رذیلانه را کشف و ماهرانه رسوا می سازد ؛عریان و گاهی ابهام آمیز تا هرگاه باز خوانیش کردی خسته نشوی و هم دوباره بیاموزی ؛شاید نوشته های هدایت و شعرهای صائب و حافظ اینگونه باشند .
دوره ی ما با بمبباران خبری و اطلاعات مهندسی شده ی بی ارزش از یک سو و تلاش بشر برای زنده ماندن -در این دنیای گرسنگی وبفراوانی فقر زده – از سوی دیگر،مانع دیدن ناهنجاری ها شده است یا سایه ی کمرنگی ازآن دیده می شود که موجب حیرت و شگفتی نمی گردد .هنرگاهی هر( چیز) را از کانال و شکل ضد آن (نه چیز) بنمایش می گذارد اهمیت یک سیب یا یک لیوان با نشان دادن جای خالیش موجب حیرت شود ،هنر راههای ناشناخته ای برای شناساندن واقعیت های پنهان می یابد دخترم در نوشته های قبل گفته ام ما می توانیم تمام فرمول های شکلی هنری مربوط بتاریخ آنرا بخوانیم و تجربه کنیم اما هنر فاقد شکل و هندسه معین است و در نتیجه مهندسی آموختنی ندارد پس باید برای جلوگیری از تکرار و عادت ، آموخته های خودرا فراموش کنیم محتوای هنری در درون انسان بصورت متفاوت در هیئتی متفاوت جوانه می زند در شعرو داستان در میهن خودمان آنهاییکه نوع دیگری اندیشیده اند حرفی دگر با شکلی دیگر آفریده اند پیروی از سبک آنان کسی را مشهور نمی کند سرودن شعر هر چند با مضمونی متفاوت به سبک نیما کسی را به مقام او نمی رساند .
ادامه دارد...


کاربرانی که این نوشته را خواندند
این نوشته را 160 نفر 256 بار خواندند
کرم عرب عامری (06 /01/ 1398)   | حسین خیراندیش (22 /05/ 1398)   |

نظر 2

تنها اعضا میتوانند نظر بدهند.

سریال خاتون قسمت6
سریال خاتون قسمت 6
تبلیغات فرهنگی
تو را به هیچ زبانی
بازدید ویژه
ورود به بخش اعضا

تولد اعضا