وقتی که زن نداشتم
چه حال خوبی داشتم!
آقا بالا سر نداشتم
چراغ خطر نداشتم
فکر برنج و گوشت و
قند و شکر نداشتم
وقتی که زن نداشتم
چه حال خوبی داشتم!
با گلها میپریدم
تو گلها گل میچیدم
مثل خر مشنگی
تو باغا میچریدم
وقتی که زن نداشتم
چه حال خوبی داشتم!
چه شور و حالی داشتم!
کیش و شمالی داشتم
هزار تا یار خنگ و-
خوش خط و خالی داشتم
وقتی که زن نداشتم
چه حال خوبی داشتم!
بدون هیچ بهونه
بدون هیچ نشونه
جیم میشدم به سوی
وعده عاشقونه
وقتی که زن نداشتم
چه حال خوبی داشتم!
کتک خور عیالم
کیسه ی بوکس لالم
تا نوکر عیالم
شوهری ایده آلم
چه حال خوبی داشتم!
وقتی که زن نداشتم
تعداد آرا : 4 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 5
امیر عاجلو 12 آذر 1399 00:16
.مانا باشید و شاعر
کاویان هایل مقدم 12 آذر 1399 09:18
وقتی که زن نداشتی
یالغوز بودی تو مشتی
فکر حاجی هم همین بود
امروز کجا می گشتی؟
تا آخرش چریدن
هیز بودن و شنگیدن
روز اجل تپیدن
تو گل، چه فایده داشتی؟
از اینا که بگذریم
بگیم جوکه و بریم
انگار زده بد بالا
شب رو کجایی حالا؟
عیال اگه ببینه
سر دمتو می چینه
با هزاران درود که سر ذوقمان آوردی هم نام
مجید ساری 12 آذر 1399 11:16
سلام و درود بر جناب رضایی مقدم عزیز شاعر گرانقدر
خوانش چند اثر بسیار زیبا و دلنشین تان کافی بود
تا به زیبایی قلم تان پی برد
آفرینها استاد
وقتی که زن نداشتم . . .
منصور آفرید 12 آذر 1399 22:38
درود خیلی زیبا ست
محمد رضا درویش زاده 13 آذر 1399 16:58
درود بر شما
زن معمایی است
حل ناشدنی