3 Stars

قصه ی دیروز

ارسال شده در تاریخ : 21 دی 1399 | شماره ثبت : H9414472

از کودکیهایم جدا ماندم
در حسرت این قصه جا مانده ام
تا که سرم را پشت،چرخاندم
دیدم که تنها و رها ماندم
دیدم که یاران سفر کرده
در شعر باران،چتر یارانند
هم قصه و هم نغمه باران
از درس و مشق عشق میخوانند
دیدم که بابا در دل باران
سرزنده و دلتنگ می آمد
با شوق دیدار زن و فرزند
با نغمه ی صد رنگ می آمد
دیدم عموی قصه ی شادی
از قصه ها زنجیر می بافد
از عشق دلهای گره خورده
زنجیری از شبگیر می بافد
گاو حسن،آن روزها هم باز
بی شیر و پستان، ما و ما میکرد
دیدم که چوپانش چونان هر روز
با هر دروغی،خوش صدا میکرد
دیدم سوار قصه دیروز
در قالب یک مرد می تازید
بهر نجات قوم خاموشی
با عزم رفع درد می تازید
دیدم که گلهایی پر از احساس
هم قصه های درد هم بودند
همراه و هم پیمان و هم سنگر
در جنگ اعدا،مرد هم بودند
دیدم که دزد کاروان شب
روزی رسان خوان مردم بود
هر شب، دل جمع فراموشان
یاری رسان و بی نشان،گم بود
دیدم که شیخی در دل مسجد
عشق خدا را جستجو میکرد
در جلوه گاه دختری ترسا
خود را اسیر کفر او میکرد
دیدم هزاران قصه را اما
از قصه خود بیخبر بودم
آیینه خود را چو سنجیدم
تصویر نقشی پر شرر بودم
دیدم هزاران قصه ی دیروز
در قصه ی پایان من گم شد
دیدم که مرد کاروان عمر
دور از نگاه و یاد مردم شد

شاعر از شما تقاضای نقد دارد

تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
ارسال ایمیل
کاربرانی که این شعر را خواندند
این شعر را 126 نفر 197 بار خواندند
امیر عاجلو (22 /10/ 1399)   | کاویان هایل مقدم (22 /10/ 1399)   | منصور آفرید (22 /10/ 1399)   | ولی اله بایبوردی (23 /10/ 1399)   | علی اصغر رضایی مقدم (02 /03/ 1400)   |

رای برای این شعر
امیر عاجلو (22 /10/ 1399)  منصور آفرید (22 /10/ 1399)  
تعداد آرا :2


نظر 2

تنها اعضا میتوانند نظر بدهند.

سریال خاتون قسمت6
سریال خاتون قسمت 6
تبلیغات فرهنگی
تو را به هیچ زبانی
بازدید ویژه
ورود به بخش اعضا

تولد اعضا