در خانه ما گمشده، پیدا شدنی نیست
پیداشده ای، جای خودش جا شدنی نیست
تا گربه ی زاهدصفتان، شحنه شهر است
غارتگر غارت زده، پیدا شدنی نیست
فریاد چو لب بسته و خاموش و غریب است
"فریادگری"، واژه ی معنا شدنی نیست
آزادی و آزادگی و عشق در این شهر
جز بر سرِ دار گِله بر پا شدنی نیست
جز گریه وغم پروری و اشک، در این شهر
دَربی به نشاطی، پی غم، وا شدنی نیست
هر لاله ی برخاسته از خون شهیدان
جز مسند دزدانِ معما شدنی نیست
ای شعله آزاده! تو فریادگرم باش
خاکستر بی شعله پُر آوا شدنی نیست
ای قافله ی کعبه بجز قبله میهن
هر قبله بی کعبه، هویدا شدنی نیست
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 1
امیر عاجلو 29 خرداد 1401 10:19
درود بر شما