3 Stars

کربلا

ارسال شده در تاریخ : 23 امرداد 1400 | شماره ثبت : H9417855

کربلا را دوست دارند مسلمین این دیار
کربلا سوگ در این عاشقان بی دیار
کربلا آن نقطه اوج هنر
کربلا آن وادی عشاق حق
کربلا سنگ محک های گناه
کربلا جنگ دل و عقل و ریا
کربلا کشتی نوح است و خدا
کربلا موسی راه است و عصا
کربلا عرش دل و عرفان و اه
کربلا عشق و قتال و کارزار
کربلا بحر پر از خون خداست
کربلا آن بارگاه کبریاست
کربلا آن منجی خلق بشر
کربلا آن مکتب پر فیض رب
کربلا آن عبرت اخلاقی است
کربلا آن نهضت آزادی است
کربلا یعنی برادر بودن است
کربلا نای مسلمان بودن است
کربلا رفتن نه این کار بد است
کربلا بودن چه نیکو بهتر است

شاعر از شما تقاضای نقد دارد

تعداد آرا : 3 | مجموع امتیاز : 4 از 5
ارسال ایمیل
کاربرانی که این شعر را خواندند
این شعر را 61 نفر 137 بار خواندند
امیر عاجلو (24 /05/ 1400)   | محسن جوزچی (24 /05/ 1400)   | علی احمدی (25 /05/ 1400)   | محمد علی رضا پور (25 /05/ 1400)   | ایمان جلیلی (28 /05/ 1400)   | سعید نادمی (13 /07/ 1400)   |

رای برای این شعر
امیر عاجلو (24 /05/ 1400)  ایمان جلیلی (28 /05/ 1400)  علی احمدی (01 /07/ 1400)  سعید نادمی (13 /07/ 1400)  
تعداد آرا :4


نقد 1

نظر 4

  • امیر عاجلو   24 امرداد 1400 10:32

    لطیف و دلنشین applause applause

  • محسن جوزچی   24 امرداد 1400 11:40

    درود بر شما جناب عاجلو‌،سپاس از مهر شما rose rose rose rose

  • محمد علی رضا پور   25 امرداد 1400 06:29

    سلام و درود بر کربلا، سلام و درودتان و التماس دعا

  • محمد علی رضا پور   25 امرداد 1400 06:29

    سلام و درود، خدا قوت،
    افغانستان، ایران خاوری، زیر چکمه های طالبان ابوسفیانی قرار دارد و حالا که ما، بُهت زده، سوختن سرزمین مولانا و خواجه عبدالله انصاری، سرزمین جگرگوشه ی فرهنگی خود را تماشا می کنیم، ای کاش دست کم، هریک، سروده ای در تسلیت به افغانستان بپردازیم و در این عاشورای حسینی، زینب وار، هِلهِله های یزیدیان زمان را خُنثی کنیم.
    تقدیم به افغانستان مظلوم، تقدیم به جبهه ی ضد نادانی سترگ (آن هم به نام مقدس اسلام) و تقدیم به شما:

    شرمنده ام که باز گرفتار می شوی
    شرمنده ام که مَطلع خونبار می شوی

    شرمنده ام که مهر نمی خوانَدَت به مهر هم بی نگاهِ ماهِ مددکار می شوی

    شرمنده ام از این همه تنهایی و غمت
    شرمنده ام که فتنه ی اَشرار می شوی

    افسوس! باغ پارسیِ پارسا سرِشت!
    پوشیده از کلاغ سیَهکار می شوی

    همسایه، هم تبار، هم آواز، هم نَشیب!
    دشتی که رو به دلهُره، هموار می شوی

    خاکِ فغان زده که به تاراج...! صبر کن
    چندی اسیرِ طالبِ آزار می شوی

    این بوف ها به طالعِ فردا نمی رسند
    سیمرغ وار جلوه ی اسرار می شوی

    آرام باش یوسف معصوم بی پناه!
    فرمانروای مردم بازار می شوی.
    #محمدعلی_رضاپور

تنها اعضا میتوانند نظر بدهند.

سریال خاتون قسمت6
سریال خاتون قسمت 6
تبلیغات فرهنگی
تو را به هیچ زبانی
بازدید ویژه
ورود به بخش اعضا

تولد اعضا