ردپای سرکش چشمان تو ، در هر غزل
خاطرات ماندگارم را ، پر از بوی تو کرد
پرسه می زد ، رقص کولی وار تو در شعر من
کوچه های عشق را ، غرق هیاهوی تو کرد
دلخوشی های مرا ، از باده ی ناب لبت
حس سرشاری ، پر از لبخند کندوی تو کرد
رقص خورشید نگاهت ، در عبور از صخره ها
موج دریا را ، اسیر چشم جادوی تو کرد
کوچه ی تنهایی ام را ، در عبور التهاب
سنگفرش گامهای ناز آهوی تو کرد
آخرین دلواپسی های تلنبار من و
ثانیه ها را ، پر از اعجاز گیسوی تو کرد
لشکر چنگیز چشمت ، پشت قلب من رسید
برج و باروی مرا ، تسخیر اردوی تو کرد
قافیه ها آمد و در وصف رقص آذری ت
وزن شعرم را ، فدای رقص چاقوی تو کرد
دلبری و شیوه افسونگری تو مرا
مسخ ضرب آهنگ جذاب النگوی تو کرد
دغدغه های مرا ، در انحنای یک سکوت
بدرقه با ، عطر دلتنگی شب بوی تو کرد
و تلاطم های من ، در بی خیالی های تو
اشک هایی شد ، که سرگرم تکاپوی تو کرد
باز هم " یاس خیال "، در معبد خاموش دل
سجده ها بر قبله گاه خال هندوی تو کرد
بارش تشویش من ، در آخرین بیت غزل
کوچه های فصل پنجم را پر از بوی تو کرد
م.ج.یاس خیال . 1394.12.06
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 5 از 5
نظر 5
حمیدرضا عبدلی 12 فروردین 1395 13:43
با سلام استاد عزیز مثل همیشه عالی موفق باشی
حسن کریمی 12 فروردین 1395 15:39
سلام وعرض ادب جناب جوکار غزلی بسیار نغز وشیوا به لطافطت بهار سرودید درود بر شما
علیرضا خسروی 12 فروردین 1395 16:21
بسیار زیباست
درود بر شما استاد گرامی
فرامرز فرخ 12 فروردین 1395 21:21
سلام و درود بسیار زیباست
حبیب رضایی رازلیقی 17 فروردین 1395 05:03
سلام
بسیار زیباسروده ای استاد
درودتان باد