3 Stars

‌راز شیدایی

ارسال شده در تاریخ : 18 اسفند 1396 | شماره ثبت : H946030

کلافه میشوم گاهی ، میان بغض لبریزم
کدامین تاول دل را ، به تقدیرم بیاویزم ؟

رمان چشمهایت را ، که قبل از خواب می خوانم
بخود می پیچم و هی حلقه حلقه اشک میریزم

نمیدانم چرا وقتی ، تو را در خواب می بینم
نمیخواهم که از این خواب وهم آلوده برخیزم

خبر داری ، میان مثنوی ناز چشمانت
که مولاناترین شیدای شمس الحق تبریزم ؟

صدای ریزش خواهش ، که مانده در غزلهایم
پر است از ردپاهای تو در شعر تر انگیزم

و می دانی که من ، در جستجوی راز چشمانت
چو حلاجم ، که بر دار نگاهت ، حلق اویزم ؟

نفهمیدی ، که در پاییز نافرجام و تنهایی
همیشه پشت پرچین ، با خیال تو گلاویزم ؟

گمانم که خیال من ، پر است از یاس دلتنگی
که درگیر تو در انبوه اشک عصر پاییزم

و باید کوچ کرد از کوچه های خاطره ، اما
چگونه از طلسم راز چشمان تو بگریزم ؟

محمد جوکار "یاس خیال" 1396.11.05

https://telegram.me/yasekhial1

شاعر از شما تقاضای نقد دارد

تعداد آرا : 4 | مجموع امتیاز : 5 از 5
ارسال ایمیل
کاربرانی که این شعر را خواندند
این شعر را 234 نفر 336 بار خواندند
حمیدرضا عبدلی (18 /12/ 1396)   | حسین حاجی آقا (19 /12/ 1396)   | مهناز نصیرپور (19 /12/ 1396)   | محمد جوکار (21 /12/ 1396)   | پرستش مددی (23 /12/ 1396)   | حمید(کوروش) رفیعی راد (27 /12/ 1396)   | علی معصومی (27 /02/ 1399)   |

رای برای این شعر
حمیدرضا عبدلی (18 /12/ 1396)  مهناز نصیرپور (19 /12/ 1396)  پرستش مددی (23 /12/ 1396)  علی معصومی (27 /02/ 1399)  
تعداد آرا :4


نظر 4

تنها اعضا میتوانند نظر بدهند.

سریال خاتون قسمت6
سریال خاتون قسمت 6
تبلیغات فرهنگی
تو را به هیچ زبانی
بازدید ویژه
ورود به بخش اعضا

تولد اعضا