نم نم باران
همینکه دست تو را شادمانه می گیرند
هوای عطر گلی نوبرانه می گیرند
تمام شاپرکانی که با تو همراهند
پرنده های مهاجر که دانه می گیرند
به گوشه گوشه باغی تکیده از پائیز
دوباره با قدم تو جوانه می گیرند
کنار خرمن شن های خسته از طوفان
فقط به خاطر تو آشیانه می گیرند
ببار ابرِ هوادار لحظه های امید
ببار تا که به نامت نشانه می گیرند
بخوان ترانه ی باران که مردمان صبور
در امتداد حضور تو خانه می گیرند
بیا که سرخی لب های دختران کویر
بزیر نم نم باران ترانه می گیرند
تو نیستی که ببینی به قحط باریدن
چگونه مردم صحرا بهانه می گیرند
برای فصل بهاری که با تو می روید
دوباره بذر محبت به شانه می گیرند
تعداد آرا : 4 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 3
امیر عاجلو 01 بهمن 1400 18:07
درود بر شما
علی احقاق جهرمی 01 بهمن 1400 23:19
درودتان جناب معصومی
زادروزتان مبارک باد
محمد مولوی 02 بهمن 1400 20:47