شد که شد
از تو ای آرام جانم! بی وفایی شد که شد
مثل ما در پیش پایت صد فدائی شد که شد
هر پیش آید خوش آید، طالع مهرت بلند
خون به دل هرکس از این بالائی شد که شد
در سر ما غیر رویای گلی دُردانه نیست
از تو ای ناز آفرین! بی اعتنائی شد که شد
اشتباهی دیده ای از ما ببر از یاد خود
هر جفایی از تو آهوی ختایی شد که شد
شهرزاد شهر خوبانی و خود فهمیده ایم
بی محلی از شما با هر گدائی شد که شد
گرچه پابند عجیبی دارد این دلدادگی
قسمت ما آنچه از دام و رهائی شد که شد
عاشقی چیزی ندارد... جز غم و آوارگی
کار ما چشم انتظاری تا بیائی شد که شد
♤♤♤
تعداد آرا : 3 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 2
امیر عاجلو 11 اردیبهشت 1402 09:49
!درود
علی معصومی 12 امرداد 1402 12:10