قول و قرار
کاش تا کوچه سرسبز دیارت برسم
با تو تا بوم و بر ایل و تبارت برسم
گفته بودم خبرم کن که دلم می خواهد
قبل رفتن به تماشای قطارت برسم
پیش از آنی که فراموش کنی مسئله را
تک و تنها به سر قول و قرارت برسم
یاری ام کن که در این فرصت باقیمانده
به تو و رایحه ی سیب و انارت برسم
کاش ایکاش کمی فرصت ماندن بدهی
تا به زیبائی سرفصل بهارت برسم
مثل بادی که فقط نغمه ی رفتن داری
کاش تا دامنه ی گرد و غبارت برسم
چشم آهوی تو در خاطره ها می ماند
کاش روی به سرِ وقت شکارت برسم
تعداد آرا : 3 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 3
امیر عاجلو 14 مهر 1402 09:18
.مانا باشید و شاعر
ابوالحسن انصاری (الف. رها) 14 مهر 1402 10:21
سروش اسکندری 15 مهر 1402 09:46
درود بر شما ... جناب معصومی ادیب
بسیار زیبا سرودید
رستگار باشید