شهر آشوب
من به آن تندیس زیبائی نظر دارم هنوز
با تو صدها آرزو را زیر سر دارم هنوز
وسعت دید مرا گویا دوچندان می کند
تا به شوق قد و بالای تو بر دارم هنوز
کی بگیرم مهلتی از لحظه های زندگی
با دل دیوانه ام اما اگر دارم هنوز
از همان روزی که دادی وعده دیدار را
تا بیایی دیدگانم را به در دارم هنوز
لابه لای شاخه های عاشق فصل بهار
در تن فرسوده ام زخم تبر دارم هنوز
تلخی ایام و درد شوکرانم را چه غم
منکه از شهد لبت شیر شکر دارم هنوز
در میان کوله بارم سنگ ناکامی نریز
تا مگر بر شانه های خویش بردارم هنوز
یکنفر آسوده از دست تو شهرآشوب کو
از تو ای دردانه خوبان خبر دارم هنوز
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 3
امیر عاجلو 14 فروردین 1403 11:23
محمود فتحی 15 فروردین 1403 07:11
سپاس شاعر گرامی درپناه حق باشید
یاسر قادری 16 فروردین 1403 08:42
در تن فرسوده ام زخم تبر دارم هنوز
دستمریزاد استاد
لذت بردیم
برقرار باشید