3 Stars

شام تباهی

ارسال شده در تاریخ : 22 اسفند 1400 | شماره ثبت : H9420224

در کلبهٔ بی رونق ما نیست صفایی
جز غصّه نمانده ست به دل شور و نوایی

از عشق نشد قسمت من جز غم و حسرت
دنیا نکند با دل پژمرده وفایی

در بازی تردید و یقین عمر گران رفت
مویم به سپیدی زد و رویم به سیاهی

از بخت بدم گشت گدا معتبر آخر
شد مُدّعی مَسند والای خدایی

یک زندگی پوچ و پُر از دغدغه و ترس
زندانی خویشیم و به دنبال رهایی

محصول هوس رانی و عشقیم و به اجبار
آییم در این پهنهٔ مرموز چرایی

رنگ رُخ تو فاش کُنَد سِرِّ درونت
صبحانه خبر می دهد از شام تباهی

راهی که به اشک و غم و شیون شود آغاز
از عقل به دور است بَرَد راه به جایی

با سر به جهان آمدم و هستی نامرد
نه روی خوشی داد نشانم و نه پایی

معلوم نشد فایدهٔ عقل و خِرَد چیست
وقتی که به اجبار شوی ، راهنمایی

بستم در دیزی نشود گربه هوایی
غافل که نمانده به هوا هیچ حیایی

آنان که به ما وعده نمودند به شادی
مُردند و محقّق نشد این قول کذایی

سروده : بابک حادثه

شاعر نمی خواهد که این شعر را نقد کنید.

تعداد آرا : 6 | مجموع امتیاز : 4 از 5
ارسال ایمیل
کاربرانی که این شعر را خواندند
این شعر را 111 نفر 236 بار خواندند
امیر عاجلو (23 /12/ 1400)   | Milad Kaviani (23 /12/ 1400)   | الیاس امیرحسنی (23 /12/ 1400)   | علی احمدی (24 /12/ 1400)   | کوروش احمدی (24 /12/ 1400)   | محمد مولوی (24 /12/ 1400)   | بابک قدمی واریانی (11 /01/ 1401)   | بهار بهرنگ (28 /02/ 1401)   |

رای برای این شعر
امیر عاجلو (23 /12/ 1400)  Milad Kaviani (23 /12/ 1400)  الیاس امیرحسنی (23 /12/ 1400)  علی احمدی (24 /12/ 1400)  کوروش احمدی (24 /12/ 1400)  محمد مولوی (24 /12/ 1400)  بهار بهرنگ (28 /02/ 1401)  
تعداد آرا :7


نظر 2

تنها اعضا میتوانند نظر بدهند.

سریال خاتون قسمت6
سریال خاتون قسمت 6
تبلیغات فرهنگی
تو را به هیچ زبانی
بازدید ویژه
ورود به بخش اعضا

تولد اعضا