تولد اعضا
همایش
محل تبلیغ آثار فرهنگی شما
احمد البرز

درانقضاء تمام فصل ها روزی > بهار نشست وخمیده جان میداد کنار پدری سالخورده و بیمار<کودکی میگریست ولی نان میداد وزمان بدترین شکل منحوسش>زهربه من به او به آن میداد فصل آرامش ازکجای ما رد شد؟<آدمی با ...

ادامه شعر
طارق خراسانی

نوع شعر: خوشه ای یا متغیّر گریه بس کن، که من از کوی سحر می آیم شاد زی دخترِ گل، با بهارانم و با موجِ خبر می آیم خبری هست پسِ پرده ، کمی صبر ، سحر می آید « چشــم زخمی، زده بر پیـــکرِ ماه...

ادامه شعر
احمد  رضایی پایدار

شخصی بعد از عمری شصت ساله پسرش گفت :تورا چیست در این میانه ؟ پدر گفت هر چه کردم خطا بود خطا جز ناکردهایم و آنهم خطایی است که تو می کنی احمد رضایی الف پایدار+ ...

ادامه شعر
علی اصغر  اقتداری

داعش از قلب کور قافله لشکر می آورند لشکر برای گسترش شر می آورند یک عده از تبار مغول های قرن هفت جمعی هم از نژاد سکندر می آورند قانونی از سیاهی دنیای ذهنشان فتوایی از گناه فراتر می آورند ...

ادامه شعر
طارق خراسانی

زهره به دستی که رود دارد و بر لب سرود: «مرگ به قوم یهود... ، ننگ بَرآل سعود[1] گفت هم از جان و دل، بر یَمن و اهلِ عشق از افقی دور دست...، زهره ی چنگی درود نی سخن از ماسواست،گفتهء د...

ادامه شعر
طارق خراسانی

1 از ذاتِ خدا ز هر کسی پرسیدم هر نکته کنار نکنه ای می چیدم قانع نشدم ز نکته ها ...، تا روزی در موجِ نگاهِ تو... خدا را دیدم 2 از آن شده ام به کُنهِ عالم آگاه کای عشق به کُنهِ ذره ا...

ادامه شعر
عباس خوش عمل کاشانی

گر ببنـــدی در بــــه رویـم تا در دیگر زنم من نــه آن باشـم کــز استدعا در دیگر زنم تا که سـرمست می وصــل توام قسمت مباد کز برای جـرعــه ای صهبــــا در دیگر زنم در پناهم گیرو بنشان چون طفیلم د...

ادامه شعر
دادا بیلوردی

به میان عشقبازان تــو چـه عاشقی خـدا را ! که نـدای یا محمّد(ص) ز خـداست آشنـا را نسزد بجز تـو اَلـْحق به کسی چنین رسالت که به مُهر ختم گشتــــی سر ِ خیل انبیــا را ن...

ادامه شعر
علی اصغر  اقتداری

هــزار حنجره از توحید در آن جهنم نامردی، در آن زمین پُر از تردید در آن جزیره که از خاکش، به غیرِ جهل نمی ­رویید وبای حرص و حسد جاری، به کوچه کوچه ی رگ­ هایش از آسمان سیاهش جز، هراس و یأس نم...

ادامه شعر
طارق خراسانی

1 شعریست که حَک بَردل و آن گوهر یکتاست مضمونِ چنین شعر به هر گوشه هویداست بشـنو سخـنِ خسروِ ما را که چـه زیباست روزی زِ سَر سنگ عقـــابی به هـوا خاست وَنـدَر طلــبِ طعـــمه پَـــر ...

ادامه شعر
دادا بیلوردی

ای که دل، قربانِ چشمانت ! می شوم کی باز من مهمانِ چشمانت ؟! ای کـه قطـره قطـره اعضایم بــه تــو لبّیـک می گـوینـد! عــــشق را در عـالم ِ عرفان ِ چشمانت خواندم از قـرآنِ چشمانت * از ت...

ادامه شعر
طیبه طه (تهرانیان)

تو بی" من" شاعر ی وقتی شعور بی تو غوغا میکند با غزلهای "او". . . دانه دانه واژه به واژه سروستان شعر می روید دردلت با حضور سرو سهی وقتی "خود آ" در میان است . . ....

ادامه شعر
علی اصغر  اقتداری

سمفونی مرگ کسی از کوچه های زندگی دل تنگ می آید شکسته ،خسته ،چون بازنده ای در جنگ ،می آید کسی که زیر پاهایش زمین از درد می نالید به چشمش یک قدم،اندازه ی فرسنگ می آید نشسته ر...

ادامه شعر
عبداله رشیدی

ای سرزمین مادری ، آنا یوردیم چگونه ز هم ، چنین میان جاده یافتیم تو در آن گوشه و من در این مرکز چرا این چنین طولانی ، فاصله یافتیم من و این تربت ، با هم الفت ساختیم چگونه رنگ غربت را ، ساده یافتیم...

ادامه شعر
طارق خراسانی

دلم سرودِ خوشِ اطلسی و شب بوهاست مسیرِ هجرتِ اندیشه ی پرسـتوهاست هنــوز دســتِ دلم بی خیال سنگ انداز گرفته خانه به هرشانه ای که گیسوهاست بـرای زخم دلِ من،... ،مگو طبیـب آید نگا...

ادامه شعر
مهناز چالاکی

بسان حبابی بلورین در پرتگاه فاصله و ادراک ایستاده ام ببین هنوز جنون جریان خون تو در رگهایم جاریست و تمام برگ های این تقویم سالهاست از قاب سایه های من عبور کرده است وهنوز آشیانه ام...

ادامه شعر
طارق خراسانی

رها کردم دل و جان را ، به شوقِ مهرِ عاقل ها شد از آن جمعِ عاقل ها، غم و دردی که حاصل ها دلِ دیوانه ی عاشق، به خون رقصد زِ غافل ها الا یا ایها الساقی اَدِر کَاسَاً وَ ناوِلها که عشق آسان نم...

ادامه شعر
علی اصغر  اقتداری

شراب یاد وقتی شراب یاد تورا نوش می کنم خودرا در این میانه فراموش می کنم خورشید را که روشنی عالمی از اوست پیش چراغ عشق تو خاموش می ک...

ادامه شعر
عبداله رشیدی

ای نسیم خیال ،که ز کوچه ی ذهنمان می گذری چرا موقع نیاز ، از پس کوچه های آن می گذری تا زبان به بیان پیچ و خمهایت می گشایم لکنتم با تو چنان می کند که با نسیان می گذری...

ادامه شعر
اکبر توفیق ریحانی

تمام دردهایه دنیا با دل من آشناست دل من همچو صوفی از خوشی های دنیا جداست دل من.دلیل تمام بی کسی هاودردهایم دل من بی تو قطعا که بی هواست پایان دردهایه من کجا و کی است و حس میکنم که دردها...

ادامه شعر
ورود به بخش اعضا