- لیست اشعار
- مناسبت
- عمومی
تولد اعضا
-
شعر ایران تولدتان را صمیمانه تبریک می گوید
-
میثم محسن دخت املشی
در22 /02/ 1362 -
محمود حنیفی
در22 /02/ 1366 -
سیروس کامجو موحد
در22 /02/ 1366
بیدل زقلبت چه خبر داشت
آن شب که گذشتیم ازآ ن
کوچه تاریک
درخلوت تنهائی آن شب
دیدی که همه خفته وما
عاشق بیدار
بیدل زقلبت چه خبر داشت
آن شب بسی از عشق برا...
باری پروردگارا من که زاده ی امروزم چه گویم که عاشقان دیروز از دست زمان به تو پناه آورده اند...
ادامه شعرهر چه کردم نشدم از تو جدا . بدتر شد گفته بودم بزنم قید ترا . بدتر شد مثلا خواستم این بار موقرباشم و به جای "تو" بگوییم که "شما"بدتر شد آسمان وقت قرار من وتو ابری شد تازه با رفتن تو وضع هوا بدتر ش...
ادامه شعرتقدیم به دختر عزیزم آتنا کوچکی دلم برای تو تنگ است ... پس کجایی تو شبیهِ جبهه ی جنگ است، پس کجایی تو کُمیتِ[1] شعر و ادب بی تو آتنا جانم بیا ببین که چه لنگ است، پس کجایی تو برای آم...
ادامه شعر(بنام خدا) خاطرت از تن من،تاب و توان می گیرد تا که در حافظه ام عشق تو جان میگیرد چون نهان از همه،بر روی شما مینگرم چشم مست تو زمن،روح و روان میگیرد هر کجا می ...
ادامه شعرخضر چشمانت ،مسیر راه ِ رود می شود همسایه با دستان ِ آب عزم ابراهیم گشتی در شبی تا عیان شد بارگاه ِآفتاب نیمه شعبان ،شمیم ِچشم ِتو خوش معطرمی کند هر کوچه را ای که از نام خدا آکنده ای شوق باران...
ادامه شعرخواستـــم شــرح جفـاهــای تو را بنویسم مو به مو آنچـــه به مــن رفته جفا بنویسم لرزش دست و تپشهـای دل و جاری اشک سدّ راهـــم شـده ، نگذاشتــــه تا بنویسم پـــدر عشــق بسوزد که قلـــم دستم داد ...
ادامه شعربا آتش فراق، چراغانی ام مکن آشفته تر از آن چه که می دانی ام مکن با تُند باد خشم به آرامشم نتاز دیگر بس است !این همه توفانی ام مکن مسپار! ابر گیسوی خودرا به دست باد زین بیشتر دچار پریشانی ام م...
ادامه شعران فدر از تو پرم که بی تو میمیرم مرا خالی از خود نکن در حجم افکار سنگین این روز ها لبا لب از خواهشم چون گل نیلوفر مذام در پیچشم تنهایم نگذار تا نیلوفری شویم تا اسمان خیال رستم پور...
ادامه شعربیاای دخترباران، مکن چشمان من گریان خدا میدونه حالم را، لبم بی تونشد خندان بیا تاهم نفس باشیم، جدا ازاین قفس باشیم رویم تا اوج فرداها، نه اینجا خاروخس باشیم منم شمع وتوپروانه، اسیرم کرده این خ...
ادامه شعر
توی سرمای شب من .دل تنهام بی قرار بود
غم و غصه اشگ ماتم همه از رفتن یار بود
همه آدما غریبه/ همه دشمنای خونی /
همه دستا پر خنجر..سر نعش مهربونی
شاکی از دست زمونه ...
آه ای آسمان ابری ببار که در این دیار خاموش کسی نای کریه کردن ندارد ببار شاید این زمین خشکیده بار دیکر با چشمه های جوشان پیوندی همیشکی ببندد تا دیکر کلهای پر پر شده عاشق حسرت آرزوهای فردا را...
ادامه شعراِی کـاش اِی آنکه بخوابی و دل آسـوده چو شاهی بشکسته کلـک راهی گِـرداب گـنـُاهی زین کرده ای از بیخِرَدی اسب سِیه را آموخته ای رســم و ره زشتِ گـنُه را پیوسته بتازی که کف آری فــَـ...
ادامه شعر* آن شوق وصل، یارا! دیوانه کرد ما را جامـــی کـــــرم بفرما مستانِ آشنا را در آتشی پیاپی نوشــــی مدام خواهم باری تفضّلی کن عشّاق بـــی نوا را ا َلکأس ب...
ادامه شعربیــا با خنـده ای بُگشـا دهـان را که از غـم وارهـانی این جهان را مگیـران روی خــود را در نقـابی که می گیرد تبِ پیری... جوان را نگاهت تا که نوشیدم...، به ناگاه دَمـــادَم بشــنوم ا...
ادامه شعرطرح یک پنجره را قاب گرفت روی دیوار دلم آب گرفت خاطرات کوچه های کودکی در حضور شب ِمهتاب گرفت عاقبت شمع و شب ِپروانه را شعله های ظهر بی تاب گرفت در حیاط خلوت ِ هرروز شعر بی شما چشم ِغزل خواب گرف...
ادامه شعررو به آنجا از قبله آمد وسبز شد ... با خود اندیشید گاه با خود آمد گاه با او آمد وسر بر خاک داشت ...که از رکوع برخاست همراه قاعدهای کهن به شکوفه شب بوهای تاریخ سلامی داد ...بالای سرش آسمان...
ادامه شعرآلزایمر پدرم ، پایش را در هویزه جا گذاشت ، برادرانم پدر را در آسایشگاه ، خواهرانم مادر را در بهشت زهرا، و من تو را در رویاهایم جا گذاشتم الزایمر ، بیماری ارثی مابود. ...
ادامه شعر من به درگاه توای حق به نماز آمده ام
از سرعشق توباعجزو نیاز آمدهام
ساقی کوثرت ای دوست دهد شرب مدام
شکرت ای حق که به خلوت گه راز آمده ام
شبنم عشق تو بر دیده خونبارم زند
زین هنر ...
به دیدگان سرد من خنده ی اضطراری است و مرگ من برای تو واژه ی استعاری است و انتفاضه ای جدید به راه چشم های توست نگاه به چشم های تو حمله ی انتحاری است تولیت حریم عشق گرچه مرا کشنده است تنم برای این ...
ادامه شعر