تولد اعضا
همایش
محل تبلیغ آثار فرهنگی شما
مرتضی برخورداری

هفتم گوهر از سلاله زهرایی آیینه ای از شهامت مولایی تو مُصحف نازل شده ای بی تردید تفسیر محبتی و پُر معنایی موسایی و نیل ظلم بشکسته زتو در مسلخ عشق مست و بی پروایی هنگام نمازو وقت قد قامت عش...

ادامه شعر
ایمان کاظمی (متخلص به ایمان)

می نگارم از ''قلم" از "نون" و از "ما یسطرون" تخته بر دکان جهل و وحیِ بر ردّ جنون از همای بانگ "اقرا باسم ربکْ" در حرا تا کلام ختم اکمال و نهیب "کافرون" یادبودی از الستُ و ذره و "قالوا بلیٰ"...

ادامه شعر
حسین  حاجی آقا

می ترسم امشبی تاصبح من رسواشوم اونمی بخشد مرا بازهم خسته وتنها شدم راه می بندد به من روزگارم زار گشت تاکجا کج می روم این چنین بی پرواشدم کی به پایان می رسد ترس من از تنهائیم درب رابگشای که من ا...

ادامه شعر
ابوالحسن  انصاری (الف. رها)

................... اوزینب بزرگ صفاتش حمیده بود چون کوه صبر بود زغم گر خمیده بود درچشم او اراده ی ربش جمیل بود رسوا بنی امیه ی خوارو ذلیل بود وقتی که ادعای دروغین خصم دید باخامه ی ز...

ادامه شعر
حسین  حاجی آقا

برو ازش بخواه و دعا کن نترس با هر حالی که داری التماس کن اگرته دلت گرفته مثل یک ابرسنگین ببار و بریز و غوغا به پا کن پرواز کن برو برو تا خسته بشی به گنبد زردی که رسیدی وصل شی اونجا جایی که پنا...

ادامه شعر
حنظله  ربانی

" رباعی " اعجازِ بلند ِ " قاضی الحاجاتی " قرآن مصوّری ، پر از آیاتی دستار تو سبز و احترامت واجب یعنی که تو ای " بهار" ! از ساداتی حنظله ربانی ...

ادامه شعر
مرتضی فصیحی

طبلین سسی چوخ اخیامیدن شامه چاتدی امان نامه سوزی عباسی بدتر یارالاتدی عباس غیرتمند،دایاندی خیمه ده آه وسوزیلن بوسوزی ادا ایلدی ابلیسه گلن لعنت و نفرین عبید الله گنه آزدی زهرا بالاسی تک قالدی امان...

ادامه شعر
مریم موسوی

با الهام از این بیت غزل دیوان حضرت حافظ: گفتم ای سلطان خوبان رحم کن بر این غریب گفت در دنبال دل ره گم کند مسکین غریب رازداری گفتا ای پدر رحم کن برین حال غریب گفتش تاب آر چند روز این دهر ف...

ادامه شعر
مریم موسوی

شعرم دست به دامان صاحب الزمان (عج) است آدینه فاطمیه منتظریم یابن الزهرا (س) آقا ز کرم بقیع پر نور کنید غم را ز علی مرتضی دور کنید زهرای علی شبانه شد دفن به خاک از تربت پاک او عدو کور کنید وز...

ادامه شعر
مریم موسوی

خون می بارد از چشم شعله خون می بارد از چشم شعله پشت در میخ شیون دارد از سقیفه پشت در شرم دارد سیلی روی گونه پشت در یاس می سوزد می گردد خمیده پشت در وزن: فاعلاتن مفعولن مفاعلن فعل ...

ادامه شعر
مریم موسوی

شرمنده روی یاس شرمنده ی روی یاس زهرا حیدر غم خوار شکسته بال بادا حیدر آخر چه کند علی ز غم با یک چاه فریاد کند خدا خدا را حیدر وزن: مفعول مفاعلن مفاعیلن فع ...

ادامه شعر
مهدی رستگاری

بسم الله العلی العظیم چندان که به عشق مرتضی دل بستیم با حُبّ وی از بساط دنیا رستیم هر چند که مستور گناه خویشیم مشتاق رخ مهدی زهرا هستیم غبار دستگاه حسینی - مهدی رستگاری آذر ماه سال یکهزار ...

ادامه شعر
مریم موسوی

دل به دریا سپردن نیست کار ما هنوز کار ماگشته انگار زخمه تارها هنوز اشک و سوز و آه پر کرده این پیمانه را لیک سری ز اسرار مگو فاش نگشت اینجا هنوز گریه هامان دست برآورده به مهتاب افسوس به خورشید...

ادامه شعر
سلیمان حسنی

صدای بالِ ملائک زِ دورمی‌آید جنابِ آمنه غرقِ غـرور می‌آید درآسمان‌خبری‌هست‌که‌اینگونه زِ باغِ بهشت نــوای صورمی‌آید گویدکجاست‌بهرِمحمدهمتـایی به عالَمِ هستی یگانه‌پور می‌آید به یُمنِ آمدنِ...

ادامه شعر
سیدعلمدار ابوطالبی نژاد

نگاهت می کنم ،وقتی،خودم رامی نمایم گم سفر تا می کنم سمت خراسان از دیار قم چه سحرانگیزچشمان تولای پنجره فولاد تماشاییست فانوس طلایی حضرت هشتم بهشت ماست دامان شما دستم به دامانت مباد ابلیس...

ادامه شعر
هما تیمورنژاد

جاده های بی سوار آقا تمام روزهایم سهم درد ست کاری بکن خوب و بدی ها در نبرد ست آقا به جان نرگست اینبار برگرد این انتظار بی کسی ها پیرمان کرد آقا بیا این جمعه های لعنتی را این روزهای سرد و ت...

ادامه شعر
سیدعلمدار ابوطالبی نژاد

یه علم تودستمه زدم به جاده تابدونی عاشقم میام پیاده یه علم تودستمه برهنه پاهام اومدم بهت بگم عاشقم آقام یه علم تودستمه میام زیارت توضریح شش گوشه ت ...

ادامه شعر
پرستش مددی

ای بغض رها کن تو گلوگاه عطش را پایان بده امشب شب بدخواه عطش را ای دجله رها کن رجز تشنه اشکم بگذار فراموش کنم آه عطش را در پرده ی غم سینه بزن بر تن سرخم با اشک ببند آه فقط راه عطش را ش...

ادامه شعر
سلیمان حسنی

عشقِ نابِ توعجب تأثیرداشت حالِ من این روزها تغییرداشت اربعیـن آمـــد تمـــامِ شهر هـا یک هـوای تیره و دلگیر داشت لحظه ٬ لحظه روزهـــای زندگی از زمین تا آسمـان توفیر داشت یک زمانی سینه خالی‌...

ادامه شعر
ابوالحسن  انصاری (الف. رها)

سلام برحسین ........................... طنین گام تو درهرطریق برگوش است بدون جلوه ی رویت جهان خاموش است به رهسپاری قله که گام میرانی رفیق واحد اعلی تو قدر می دانی سلام برتو که راهت خد...

ادامه شعر
ورود به بخش اعضا